-------
بخشی از متن:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن Word (..docx) :
جهت گیری مذهبیتاریخ بشریت نشان داده است که انسان دین ورز قدمتی دیرینه دارد. آن چنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر می آید، مذهب به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های مختلف و متفاوت آن برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای متفاوت جلوه می کند. اما آن چه مهم می باشد این است که هیچ دوره ای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است (خداپناهی و خاکساربلداجی، 1384). تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلی اکثر افراد از دین، داشتن رابطه ای نزدیک با خداوند است، نه صرفاً مجموعه ای از باورها و اعمال. علاوه بر آن تاکید بر مجاورت هر فرد با خدا، همچنین ارجاعات مکرر به عشق بین بنده و خدا، در قالب ادیان توحیدی وجود دارد. دین و به خصوص «رابطه درک شده افراد با خدا» به عنوان یک پناه گاه مطمئن عمل می کند. افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناه گاهی مطمئن می دانند (روات و کرک پتریک ، 2002). میتوان اظهار داشت که دین داری آگاهانه و گرایشات مذهبی تاثیر بسزایی بر جنبههای گوناگون رفتار فردی و اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان دارد. البته توجه زیادی که امروزه به رفتارهای نابهنجار اخلاقی یا خلاف شرع و بزهکارانهی جوانان معطوف میشود و نیز سیاستهای پیشگیرانه یا تنبیهی که بهطور ضربتی اتخاذ میگردد، میتواند تا حدودی مبیّن نگرانی از این واقعیت باشد که تلاشها و فعالیتهای بیش از دو دههی مدیران و مسئولان در انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای دینی به نسل جوان، با نوعی عدم موفقیت و ناکامی روبرو شده است (سرمدی، 1385). تعریف دیندر زبان اوستایی ایران باستان «دین» به معنای شریعت و مذهب بوده است و پیروان دین خود را «به دینان» میخواندند (حجتی، 1368). در فرهنگنامهها نیز «دین» به معانی: جزا، حساب، طاعت، ورع، قدرت و آن چه انسان بدان متدیّن و پایبند گردد و نیز به گونهای استعاری برای شریعت استعمال میگردد (ابنمنظور، 1996). همچنین به معنای پاداش، آیین پرستش خداوند تعالی، رسم و قانون، قهر و مسلط شدن آمده است (شعرانی، 1355). در قرآن کریم هم که لفظ «دین» حدود 90 بار به کار رفته، بدین معانی است: جزاء و حساب، کیش و شریعت، دین اسلام، رسم و قانون، حکم و فرمان، دعا و عبادت، آیین یگانهپرستی (سرمدی، 1380). از دین تعریفی که مورد اتفاق همهی محققان باشد، وجود ندارد؛ به گونهای که برخی دانشمندان از «برج بابل تعاریف دین» سخن به میان میآورند (ویلم ، 1377). مروری بر آثار دانشمندان مسلمان نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق ایشان (برخلاف دانشمندان غربی) تعریف واحدی از دین را مدنظر قرار دادهاند (تعریف سنتی از دین). علمای دین برخلاف دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان دین، تعریف خود را متوجه کلیهی ادیان ننموده و دایرهی تعریف خود را به دین اسلام محدود کردهاند؛ برای مثال، استاد مطهری منظورش از دین اسلام، کلیهی ادیان الهی از آدم تا خاتم است، چون بنابه استدلالی درون دینی، که متکی بر آیات قرآن کریم است، دین الهی در نزد خداوند یکی بیش نیست. . . و آن همانا دین اسلام است (مطهری، 1362). علامه طباطبایی دین را مجموعهی عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی میداند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند (طباطبایی، 1362). در تعریفی دیگر «دین اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عمل مناسب با این عقاید است» (مصباح یزدی، 1368). براساس این تلقی از دین، ادیان بشری و اسطورهای و غیرالهی اصلاً دین محسوب نمیشوند: «بتپرستی و انسانپرستی دین نیستند. بودیسم (آیین بودا) هم که خدا در آن مطرح نیست، دین نیست» (مصباح یزدی، 1368). برخی نیز هنگام ابراز نظر دربارهی اسلام و ادیان، دین را کتاب و سنت قطعی معرفی مینماید (سروش، 1372). شاید بتوان گفت دین داری اعتقاد به وجودی متعالی است که وعده فرارسیدن زندگی پس از مرگ را می دهد و به ما فرمان می دهد در این دنیا به شیوه اخلاقی رفتار کنیم (گیدنز ، 1373). دین به مثابه عمیق ترین منبعی است که موجودیت انسان در آن پرورش یافته و تمام ابعاد آن از جمله وحدت انسان با خداوند به آن وابسته است. بنا به گفته کارلایل : «دین هر فرد واقیت وجودی هر انسانی را مشخص می کند و بر جنبه های هویت ملی او نیز تاثیر می گذارد. اعتقادات مذهبی با سرنوشت انسان پیوند می خورند و جوشش های این عقاید در قلب انسان، اصول دیگر زندگی انسان را عمیقاً تحت تاثیر قرار می دهند» (یوآخیم، 1382). مذهبآلپورت (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می کند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده می کند. اما به این نکته نیز توجه دارد که این طور نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیت سالم هستند. از دیدگاه آلپورت (1950)، این جهت گیری به دو صورت جهت گیری مذهبی درونی و جهت گیری مذهبی بیرونی می باشد. جهت گیری مذهبی درونی، مذهبی فراگیر، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به هدف. شخصی که جهت گیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی می کند و مذهبش با شخصیتش یکی می شود. شخصی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارد، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است؛ برای او مذهب وسیله ای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد (خوانین زاده، اژه ای و مظاهری، 1384). مذهب یک سیستم اطلاعاتی است که برای زندگی هدف مند اطلاعات و دانش فراهم می کند. مذهب به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعه ای از آیین ها و اعمال تعریف شده است که تعیین کننده شیوه پاسخ دهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ و همکاران، 2006). مذهب شامل کیفیاتی است که به بافت مذهبی- سنتی فرد اشاره دارد (کلی ، 2008). معنویت، دین داری و سلامتاز ناشناختهترین و بحث انگیزترین زمینههایی که در جهان پزشکی امروز مورد توجه بخش خصوصی و دولتی قرار گرفته است مساله بررسی روابط معنویت و دین داری با سلامت جسمانی است. استفاده از واژههای کلیدی مذهب و سلامت یا معنویت و سلامت در یک جستجوی اینترنتی، این نکته را آشکار میسازد که از دهه هشتم قرن بیستم و بخصوص در دهه اخیر، روند پژوهش ها و تعداد مقالههای منتشر شده مرتبط با این قلمرو در مجله های معتبر پزشکی، روانپزشکی و پزشکی رفتاری ازدیاد یافته و از مرز 1200پژوهش نیز گذشته است. آن چه در این مورد پراهمیت جلوهگر میشود این است که معمولاً افزایش توجه و گسترش انتشارات در زمینه پزشکی، پیامد یک دستاورد جدید مانند اکتشاف یک ژن، ابداع یک ابزار جدید و گاهی کشف یک شیوه ارزیابی حساس و معتبر است در حالی که معنویت و دین داری در هیچ یک از این زمینهها قرار ندارند و به گونهای پایدار با فرهنگ ها وابستهاند. علوم پزشکی یعنی قلمرویی که همواره ذهن را از بدن متمایز میکرد به این نتیجه رسید که بررسی مجدد در روابط روح، ذهن و بدن، نهتنها جالب بلکه ضروری است و قرار دادن چنین مواردی در برنامههای آموزشی دانشکدههای پزشکی و در سطح کاربرد بالینی و پژوهش، گواهی بر این مدعاست. در حال حاضر، هفتاد و دو دانشکده پزشکی در امریکا، درس هایی را عرضه میکنند تا به دانشجویان بی آموزند چگونه به ارزش یابی جنبههای معنوی بیماران بپردازند یا چگونه دل مشغولی های معنوی را در طرح های درمان گری بگنجانند. قرار دادن آموزش های مذهبی و معنوی در برنامههای روان پزشکی تحقق یافته و مساله ضرورت این آموزش به پزشکان عمومی نیز هماکنون مطرح است (دادستان، 1385).