نمونه پیشینه تحقیق

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه تحقیق,,پرسشنامه, نمونه پیشینه تحقیق, دانلود پرسشنامه,پیشینه تحقیق را چگونه بنویسیم

نمونه پیشینه تحقیق

دانلود نمونه مبانی نظری و پیشینه تحقیق,,پرسشنامه, نمونه پیشینه تحقیق, دانلود پرسشنامه,پیشینه تحقیق را چگونه بنویسیم

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 19
فرمت فایل docx
حجم فایل 46 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مبانی نظری و پیشینه تحقیق بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

ازدواج یک پیمان مقدس است که تقریباً در میان تمام اقوام و ملل و تمام زمان‌ها و مکان‌ها وجود داشته است، به‌طوری‌که بیشتر ادیان بر این سنت دیرینه و نیاز زن و مرد تأکید داشته‌اند و تمامی زوجین خواهان ثباتی در ازدواج خود می‌باشند؛ ثبات ازدواج، فقدان مشکلات زناشویی نیست، بلکه حضور شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد است که ازدواج را سالم و بی‌عیب حفظ می‌کند تا اینکه علل طبیعی مانند مرگ یکی از همسران موجب فروپاشی آن شود (سانتراک، بی تا؛ ترجمه فیروز بخت، 1384).

بی‌ثباتی ازدواج همراه مفاهیمی مانند ازهم‌پاشیدگی زناشویی، قطع روابط زناشویی، طلاق، کیفیت زناشویی پایین و ترک ازدواج، استفاده‌شده است (بروان، سنتز، نوک و رایت، 2006). می‌توان گفت که این موارد درعین‌حال که به هم مرتبط‌اند، مفاهیم متمایزی هستند. ازهم‌پاشیدگی زناشویی عمل قانونی انحلال یک ازدواج را به‌واسطه طلاق یا جدایی دائمی، تعیین می‌کند. به‌عبارت‌دیگر قطع روابط زناشویی، دربرگیرنده ازهم‌پاشیدگی عمدی از طریق طلاق یا جدایی و ازهم‌پاشیدگی غیر عمد از طریق مرگ است. کیفیت زناشویی پایین نیز، در مقایسه ارزش‌یابی کیفی از ازدواج سالم مشخص می‌شود. کیفیت زناشویی پایین درواقع درجه پایینی از سازگاری، رضایت پایین، ناخشنودی در یک رابطه و شاید عملکرد نابسنده زوج را نشان می‌دهد. کیفیت زناشویی پایین لزوماً بر تمایل بالا برای طلاق، جدایی یا ترک کردن رابطه دلالت نمی‌کند (بوث و ادوارز، 1985).

مفهوم بی‌ثباتی ازدواج

این اصطلاح برای مشخص کردن گرایش یک زوج به انحلال ازدواج دلالت دارد. بی‌ثباتی ازدواج در این تعریف دربرگیرنده سه حالت است که عبارت‌اند از: 1- یک وضعیت عاطفی (من چه احساسی درباره ازدواجم دارم).2- نگرانی‌های شناختی رابطه (من چه فکری درباره چگونگی نتیجه احساسم می‌کنم یا پشت احساس من چه فکری وجود دارد؟). 3- اعمال معین (من واقعاً درنتیجه احساسم و افکار متعاقب آن دست به چه اعمالی می‌زنم؟) (وایت، لوو و لوین، 2009).

در تعریفی دیگر، مفهوم بی‌ثباتی ازدواج به‌عنوان گرایش زوج به طلاق اشاره دارد که این موضوع شامل دو حالت است:1- حالت شناختی (فکر کردن درباره این موضوع که آیا ازدواجشان در وضعیت دشواری قرار دارد یا فکر به وقوع پیوستن طلاق)2- حالت رفتاری (عملی که فرد درنتیجه احساسش و یا گفتگو با همسرش درباره طلاق انجام می‌دهد). درواقع بی‌ثباتی ازدواج زمانی مطرح است که یک عضو از زوج یا هر دو عضو زوج، درباره طلاق یا جدایی می‌اندیشند و یا اعمالی را انجام می‌دهند که به پایان رساندن ازدواج، گرایش دارد (بوث و ادوارز، 1985؛ بروان و همکاران، 2006).

به‌طورکلی مفهوم بی‌ثباتی ازدواج به‌عنوان قطب منفی از یک پیوستاری که تداوم و پیوستگی ازدواج را نشان می‌دهد، دیده می‌شود. اگر یک ازدواج باثبات و پایدار نیروهای زیادی دارد که هر عضو زوج را ملزم به باهم بودن می‌کند، یک ازدواج ناپایدار و بی‌ثبات نیروهای زیادی دارد که هر عضو زوج را در جهت جدا شدن از هم سوق می‌دهد (بوث، جانسون و ادوارز، 1983).

عوامل مؤثر بر ثبات ازدواج یا بی‌ثباتی ازدواج

در ازدواج‌های باثبات زن و شوهر پیوسته همدیگر را تمجید می‌کنند، لحن مثبت آن‌ها در صحبت‌هایشان با یکدیگر و در مورد یکدیگر، زندگی مشترکشان را پیش می‌برد، طرفین یکدیگر را دوست خود می‌دانند و در هنگام استرس و بروز مشکلات از یکدیگر حمایت می‌کنند، هیچ‌یک از طرفین اصراری برای قبضه‌ی قدرت ندارند و در این مورد معتقد به وجود تساوی هستند و همچنین زن و شوهرها در ازدواج‌های موفق باهم مشکلات را حل می‌کنند و در هنگام بروز اختلاف، هیجانشان را کنترل و باهم مصالحه می‌کنند (سانتراک، بی تا؛ ترجمه‌ی فیروزبخت، 1384).

به اعتقاد حسینی بیرجندی (1380) تشابهاتی برای ازدواج لازم است ازجمله: 1- هوش: اگر بهره هوشی و نه تحصیلات زوجین در یک ردیف یا نزدیک به هم باشد ثبات ازدواج بیشتر است.2- ارزش‌ها: اگر زن و شوهر درباره‌ی مسائل عقیدتی و مذهبی و ارزش‌های زندگی خانوادگی وحدت نظر نداشته باشد وجود اصطکاک میان آن‌ها حتمی است.3- علایق: اگر زن و شوهر در بسیاری از زمینه‌ها علایق مشترک داشته باشند، بی‌ثباتی ازدواج کمتر است.4- توقع از نظامات خانوادگی: زن و شوهر باید درباره وظایف و مسئولیت‌های یکدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند. طرز فکر افراد در این زمینه به دو نوع تقسیم می‌شود. بعضی از افراد در مورد وظایف و مسئولیت‌های زن و شوهر به‌طور سنتی فکر می‌کنند. بدین معنا که مدیریت داخلی منزل به عهده‌ی زن است و مرد نیز به‌عنوان مدیر بیرونی منزل، یا نان‌آور خانواده تلقی می‌شود. فردی که در این زمینه به‌طور سنتی فکر می‌کند باید با فردی ازدواج کند که با او هم‌فکر است اما در حال حاضر عده‌ای معتقد به‌تساوی حقوق بین زن و مرد هستند و وظایف و مسئولیت‌های مشابهی نیز برای آنان قائل می‌شوند. اختلافاتی که می‌تواند باعث عدم ثبات زندگی زناشویی شوند عبارت‌اند از: 1- میزان انرژی: اختلاف در میزان انرژی زن و شوهر در زمینه‌های مختلفی ازجمله معاشرت‌های اجتماعی، فعالیت‌های مذهبی، فعالیت مربوط به خانه و تفریحات نمایان می‌شود. 2- عادات شخصی: وقتی زن و شوهر عادت‌های شخصی متفاوتی داشته باشند ازجمله وقت‌شناسی، نظم و ترتیب و مسئولیت‌پذیری. 3- مهارت‌های کلامی: اگر یکی از زن و شوهر علاقه‌مند به گفتگو و دیگری خواهان سکوت باشد استرس فراوان ایجاد می‌شود. از عوامل دیگر در ایجاد بی‌ثباتی ازدواج خست، عصبانیت، دورویی، دروغ، پنهان‌کاری، پرخاشگری، خشونت، لجاجت، خودبینی و تحقیر دیگری و بی‌انضباطی می‌توان اشاره کرد. همچنین به نظر می‌رسد وضعیت نامساعد اقتصادی، عدم رضایت از مسائل جنسی، مشکلات روان‌شناختی زوجین و داشتن تصورات خیالی و کمال گرایانه از زندگی مشترک، در سازش با وظایف و مسئولیت‌های زندگی زناشویی اخلال ایجاد می‌کند و نهایتاً منجر به ناسازگاری می‌شود.




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهزیستی روان‌شناختی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهزیستی روان‌شناختی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 26
فرمت فایل docx
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهزیستی روان‌شناختی (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهزیستی روان‌شناختی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

بهزیستی روان‌شناختی

امروزه دیدگاه جدیدی در علوم وابسته به سلامت به‌طور اعم و در روان‌شناسی به‌طور اخص در حال شکل‌گیری و گسترش است. در این دیدگاه علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جنبه‌ی مثبت، توضیح و تبیین ماهیت بهزیستی روان‌شناختی می‌باشد (ریف وسینگر، 1998).

مفهوم بهزیستی روان‌شناختی

بهزیستی مفهوم کلیدی و اصلی تفکر گسترده‌ای است که شامل رضایت معمولی فرد از زندگی، احساسات مثبت و فقدان احساس منفی می‌باشد. اولین مؤلفه‌ی آن یک قضاوت شناختی درباره‌ی این است که زندگی فرد چه طور می‌گذرد، مؤلفه بعدی شادکامی فرد در سطوح تجارب شخصی است (داینر، اویشی و لوکاس، 2003).

مفهوم بهزیستی شخصی به انواع ارزیابی‌های گوناگون (مثبت و منفی) افراد از زندگی‌شان اشاره دارد که شامل ارزیابی‌های شناختی و فکری (مانند رضایت از زندگی، رضایت شغلی، علائق و تعهدات) و واکنش‌های عاطفی به حوادث زندگی (مانند لذت‌ها، شادی‌ها، غم‌ها و دل‌تنگی‌ها) می‌باشد؛ بنابراین بهزیستی روان‌شناختی اصطلاحاً چیزی است که برای ارزیابی گوناگونی که مردم از زندگی خود، اتفاقاتی که برای آن‌ها می‌افتد، جسم و ذهنشان و شرایط محیطی که در آن زندگی می‌کنند، دارند. بهزیستی روان‌شناختی به درک افراد از زندگی خودشان در حیطه رفتارهای هیجانی و عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف‌شده است. تحقیقات در مورد بهزیستی روان‌شناختی قلمروهایی از شخصیت، انگیزش و عامل‌های شناختی (ادراک، اعتمادبه‌نفس، خوش‌بینی) را نشان داده است که همه‌ی این عوامل در رضایتمندی افراد از زندگی مشارکت دارند (داینر،2006).

ویژگی‌های مهم روانی که فرد واجد سلامت می‌بایست از آن برخوردار باشد، احساس بهزیستی یا رضایتمندی است. احساس بهزیستی اصطلاحاً این‌گونه تعریف می‌شود: احساس مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزه‌های مختلف است. احساس بهزیستی هم دارای مؤلفه‌های عاطفی و هم مؤلفه‌های شناختی است. افراد با بهزیستی بالا به‌طور عمده‌ای هیجانات مثبت را تجربه می‌کنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، درحالی‌که افراد با بهزیستی روان‌شناختی پایین، حوادث و موقعیت زندگی‌شان را نامطلوب ارزیابی می‌کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می‌کنند (می یرز و داینر، 1995). علاوه بر این افرادی که سطوح بالای بهزیستی را تجربه می‌کنند به‌طور متوسط بیشتر قابل‌اعتماد هستند و همکاری بیشتری با افراد دیگر دارند (تو و داینر، 2008).

بهزیستی روان‌شناختی را می‌توان واکنش‌های عاطفی و شناختی به ادراک ویژگی‌ها و توانمندی‌های شخصی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان، پیوند و رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت در طول زمان تعریف کرد. این حالت می‌تواند مؤلفه‌هایی مانند رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت را نیز در برگیرد (کارادماس،2007).


Diener, E., Oishi, S., & Lucas, R. E

Myers, D. G., & Diener, E

Tov, W., & Diener, E



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنای زندگی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنای زندگی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 19
فرمت فایل docx
حجم فایل 56 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 23
مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنای زندگی (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنای زندگی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

در تعریف معنای زندگی باید گفت زندگی برای مردم زمانی معنادار است که آنها بتوانند الگو یا هدفی را در رویدادهای زندگی برای خود در نظر بگیرند. در نقطه مقابل زندگی زمانی بی معنا است که به نظر برسد همه چیز فرو ریخته است و نمی توان هیچ احساسی را در ماورای آنچه انجام می شود یا رویدادهای که در زندگی اتفاق می افتد، پیدا کرد . معنای زندگی به محتوایی اشاره می کند که مردم زندگی خود را از آن آکنده می کنند و به زندگی خود شکل و جهت می دهند و در ارتباط با هدف ها و ارزش های زندگی است (جیکابسون ، 2008).

معنای زندگی یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی است . توجه به ادراکات افراد درباره عوامل شخصی زندگی آنها نقش مهمی را در کیفیت زندگی آنها ایفا می کند (لواسور تریبل، 2009). همچنین مطالعات نشان می دهد که افرادی با نمره هدف بالاتر در زندگی ( یعنی معنایی بالاتر )، همراه با خودپذیری بیشتر ( کرامبو و ماهولیک، 1969) ، رضایت بیشتر در زندگی (رکروکازین، 1979) مسئولیت پذیری و خودکنترلی بالاتر (سیمون، 1980) و خوب بودن ( لازوراس و دیلونگیس، 1983) می باشد که همگی از مؤلفه های کیفیت زندگی می باشد.

بائسگی برای زن زمانی است که او توقف می کند و باورهای خود را نسبت به خود و دنیای اطرافش مرور می کند و ممکن است یک زن به سویی گام بردارد که تا کنون خواستار آن بوده ولی عملی نشده است (کینگ، هانتر، هریس، 2005). درنتیجه یکی از تغییراتی که هم زمان با شروع یائسگی و ورود به میانسالی در زنان ایجاد می شود، ابهام و تغییر در معنای زندگی و گاه رسیدن به هدف های خاص و گاهی نیز به پوچی و بی هدفی است که تاکید بر مفهوم معنا را برای این گروه از زنان مفید می سازد.

تصویر بدن که به معنای احساسات، نگرش ها و ارزش های یک فرد درباره بدن و کارکرد آن باشد (هابلب و کوئین لان، 2003) نیز ( که در این تحقیق شامل سه متغییر رضایت از نواحی بدن، ارزیابی ظاهری و ارزیابی سلامتی می باشد ) که یکی از عناصر اصلی کیفیت زندگی نگرش فرد است که شامل نگرش درباره خود از جمله تصویر ذهنی از تن و نگرش درباره درمان و علایم بیماری می باشد ( بلاندر، 1994). تصویر بدنی مهم ترین بخش تصور فرد از خود است ؛ زیرا ظاهر فیزیکی فرد، اولین ویژگی است که در برخورد افراد با فرد دیگر، مورد قضاوت قرار می گیرد (دلامتر، 2003).

نگرانی درباره ی معنا و هدف زندگی یکی از ویژگی های بشر به عنوان یک موجود متفکر و کاوشگر است. دیگر موجودات عالم، مسیر طبیعی زندگی خود را از ابتدا تا انتها بدون پرسش و سوال و چون و چرا طی می کنند. این از شکوه یا شوربختی بشر است که در طول تاریخ، دم به دم این پرسش را برای خود و دیگران مطرح ساخته است و چرایی هستی را زیر سوال برده است. انسان همواره یک میل قوی برای درک خود و دنیای اطراف خود داشته و به منظور حمایت از این میل، فعالیتهای رفتاری وشناختی متعدد ومتنوعی انجام داده است (اپستین، 1985؛هین، پرولکس و ووهس، 1006؛ هگینس ، 2000؛ جانوف- بولمن ، 1992؛ ریف و ساینگر ، 1998). استیگر، کاشمن، سالیوان و لورنتز (2008)، بیان می کنند افراد زمانی که حضور معنا را در زندگی تجربه می کنند خود و جهان بیرونی را یگانه و منحصر به فرد یافته وهر آنچه را که سعی دارند در زندگی انجام دهند به خوبی میشناسند. به همین دلیل، انسانها در پی یافتن معنی زندگی خویش هستند ؛ اما این معنا را با درجات و میزان متفاوتی از فعالیت جست وجو میکنند. در واقع، تلاش برای یافتن معنایی در زندگی، نیرویی اولیه است نه نمودی ثانوی که از تحریک غرایز سرچشمه گرفته باشد . این معنا برای هر فرد ویژه و یکتا است و فقط اوست که باید و شاید آن را انجام می دهد؛ فقط در آن صورت است که این نیروی معناجویی یا معناخواهی وی را راضی خواهد کرد (فرانکل، 1386). بین سان، معناجویی را نه تنها میتوان تجلی واقعی انسان بودن بشر دانست، بلکه یک معیار برای بهداشت و سلامت روان نیز هست (فرانکل ،1375).

تحقیقات گونان نشان می دهد که هدف و جهت در زندگی به طور مثبت با کارکرد های روانشناختی و سلامت روان مرتبط است (فرانسیس و هیلز 2008).

دیدگاه های مختلف در زمینه ی چگونگی دستیابی به معنای زندگی ، تفاوتهای زیادی با هم دارند و به همین دلیل نمی توان یک معنای جامع و جهان شمول را یافت و زندگی اشخاص را با آن هماهنگ کرد. اما موضوع مسلم این است که همه ی دیدگاه ها علی رغم تفاوت ها ، بر ضرورت وجود معنا در زندگی تاکید می کنند (استیگر، فرایزر، ایشی و کالر،2006).

از این رو مسئله ی معنای زندگی به خودی خود قابل درک نیست ؛ این مسئله در دوران هایی طرح می شود که انسان دیگر به وضوح مضمون زندگی راکه محیط براو عرضه میدارد، تمیز نمی دهد و این عدم اطمینان و تزلزل خاطر، حکایت از آن دارد که مناسبات سنتی ، قدرت برابری با مقتضیات و نیازهایی را که حاصل ترقی زندگی است ، را ندارد (اوکن ،1353).

همان طور که می یالوم (1989) می گویند ، انسان ها به معنادار بودن زندگی نیاز دارند . معنادار بودن به اشخاص اجازه می دهد رویداد ها را تفسیر کنند و با توجه به نحوه زندگی و خواسته های انساندر زندگی ، برای خویشتن ارزش هایی تدارک ببینند. معناداری یعنی ارزش داری و ارزش گذاری و آنگاه که با زندگی همراه باشد، به ارزش داری و ارزش گذاری زندگی معنا میشود و اگرزندگی انسان برخوردار از ارزش واقعی مثبتی بود و یه خیر و صلاح او باشد ، معنادار است .

می توان گفت معناجویی در زندگی با سلامت روان رابطه مستقیم دارد و این دو در تعامل با هم میتواند از عواملی باشد که شخصیت فرد را شکل داده و راهبرد های زندگی بشر را تعیین میکنند. بنابراین دانستن و پی بردن به معنای زندگی و آماده نمودن افراد جهت دست یابی به معنا و مفهوم زندگی یکی از دغدغه های بشر امروزی می باشد که ریشه های آنرا می توان در نوع و سبک تربیت والدین دانست.

2-3-1.رابطه معنای زندگی و خوش بینی با بهزیستی ذهنی

یکی از سازه هایی که در سال های اخیر توسعه پیدا کرد و به عنوان شاخص بهزیستی مورد توجه قرار گرفت «معنای زندگی» است. تعریف معنای زندگی در حوزه های مختلف متفاوت است به دلیل این که تعریف جهانی از معنا که بتواند مناسب زندگی هر کس باشد وجود ندارد و هر کس باید خودش در زندگی معنایی داشته باشد. بامستیر (1991) بیان کرد احساس معنا از طریق برآورده شدن نیازهای اولیه به هدفمندی کارآمدی و خودارزشمندی تحقق می یابد و دیگر پژوهشگران اشاره کردند که تحقق معنا بااهمیت عملی وتصمیم گیری روزانه ارتباط دارد. ویکتور فرانکل (1385) بر معناجویی افراد در زندگی باور داشت. او بیان کرد که رفتار انسان ها نه بر پایه نظریه فروید و نه بر پایه نظریه قدرت طلبی آدلر است بلکه انسان ها در زندگی به دنبال معنا و مفهومی برای زندگی خود می باشند. اگر فردی نتواند معنایی در زندگی خویش بیابد احساس پوچی به او دست می دهد و از زندگی نا امید می شود و ملامت و خستگی از زندگی تمام وجودش را فرا می گیرد. الزاماً این حس منجر به بیماری روانی نمی شود بلکه پیش آگهی بدی برای ابتلا به اختلاف ها است بنابراین فرانکل بهزیستی را در یافتن معنا و مفهوم زندگی می داند.




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 19
فرمت فایل docx
حجم فایل 85 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 41
مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق بهداشت و سلامت روانی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

بهداشت روان را می‌توان یکی از قدیمی ترین موضوعات به شمار آورد. زیرا بیماری های روانی از زمان‌های قدیم وجود داشته، بطوریکه بقراط در حدود 400 سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماری جسمی باید درمان کرد. تقریبا از سال 1930 یعنی بعد از تشکیل اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان بود که این رشته بصورت جزئی از علوم پزشکی درآمد و سازمان های روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند.

در سال 1930 اوّلین کنگره بین المللی بهداشت روان با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شد و مشکلات روانی کشورها و مسائلی از قبیل تاسیس بیمارستان ها، مراکز درمان سرپائی, مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولی در 18 سال بعد یعنی در سال 1948 در سومین کنگره بین المللی بهداشت روان که در لندن تشکیل شد اساس فدراسیون جهانی بهداشت روان بنیان گذاری شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی درآمد بطوریکه سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود. در نتیجه تلاش و کوشش های پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام گردیده در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشورها مورد بررسی قرار می‌گیرد. از مسئولین بهداشتی کشورهای مختلف خواسته شده تا برنامه های بهداشت روانی را جزء برنامه های بهداشت عمومی قرار دهند.

در کشور ایران نیز علیرغم آنکه از زمان محمدبن زکریای رازی و بعد, ابوعلی سینا به بیماران روانی (دیوانگان آن زمان) توجه داشته و برای آنها از دستورات مختلف داروئی و روش های گوناگونی همچون تلقین استفاده می‌کردند، ولی بطور رسمی در سال 1336 برنامه های روانشناسی و بهداشت روان از رادیوی ایران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت روانی در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداری وقت، تشکیل گردید. اگرچه از سال 1319 تدریس بیماری های روانپزشکی دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژی P.H.C توسط جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شبکه های بهداشتی درمانی, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّلیه بهداشتی پذیرفته شد و در حال حاضر نیز از موضوعات بسیار ضروری در کشور, مورد توجه قرار دارد.

2-2-مفهوم سلامت روان

فرهنگ روانپزشکی کمپل این اصطلاح را در احساس رضایت بهبود روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه تعریف کرده است‌)پورافکاری،‌ ۱۳۷۳‌) اما برای این اصطلاح از سوی صاحب نظران تعاریف متفاوتی ارائه شده است بطور مثال : کارل منینجر ‌: سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حد اکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر گردد، تعریف می کند. واستون: رفتارهای عادی را که از سوی افراد عادی سر می زند را نشانه ای از سلامت روانی می داند. کینز برگ ‌: سلامت روان را تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار و تفریح می داند. به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خردسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصتها ملاک تعادل و سلامت روان است (میلانی فر،1370) سازمان بهداشت جهانی سلامت روان چنین تعریف می کند « سلامت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می‌گیرد و سلامت روانی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی روانی و جسمی بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست (حمزه گنجی، ۱۳۷۶)

2-3- کلید سلامت روان

سلامت روانی به نحوه تفکر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد. به طور کلی افرادی که از سلامت روانی برخوردار هستند، نسبت به زندگی نگرش مثبت دارند. آماده برخورد با مشکلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط کار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند. زیرا وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را در زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثه ای هستیم. ممکـن اسـت این سئوال در ذهن شما متبادر شود که چرا باید در مورد سلامت روانی بدانیم؟ بدون تأمل می توان گفت ما با آموختن ویژگی های سلامـت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست یابیم. سلامت روانی در بسیاری از موارد مانند سلامت جسمی است و باید به آن توجه کافی داشت. بسیاری از مردم برخی اوقات احساس افسردگی می کنـند همـان طـور که بسیـاری از آن ها دچار سرماخوردگی می شوند. از همین رو، نمی توان از همه ناراحتی های روحی جلوگیری کرد، همان طور که از بروز همه بیماری های جسمی نیز نمی توان ایمن بود. سلامت روانی و جسمی هر دو برای خوشبختی انسان ضروری اند. رسیدن به سلامت روانی به هیچ وجه تصادفی نیست، نیل به این هدف با صرف زمان و زحمت محقق می شود. همچنین نباید فراموش کرد که اعتماد به نفس، کلید سلامت روانی است. وقتی که اعتماد به نفس بالا باشد از زندگی رضایت دارید، هدف های زندگی را مشخص می کنید و به آنها می‌رسید، برای حل مشکلات به خود اتکا می کنید، روابط سالم و قوی ایجاد می نمائید، ناملایمات و پستی و بلندی های زندگی را می پذیرید. بر عکس هنگامی که اعتماد به نفس پایین باشد احساس می کنید زندگی از کنترل شما خارج شده است و استرس برایتان طااقت فرساست.درانتظارشکست هستیدونهایتاً شکست می خورید و از مشکلات زندگی فرار می نمائید. برای رسیدن به تعادل روحی می توانید" اعتمادبه نفس " خود را بسازید. راه صد ساله را در یک شب نمی توان پیمود ولی شما با پشتکار می توانید به نتیجه برسید. برای این منظور تمایل به پیشرفت داشته باشید

2-4- علایم سلامت روان

طبق تحقیقات انجام شده، عامل پیدایش بسیاری ازنا سازگاری ها و نابهنجاری های روانی ناشی از تضادهای ارزشی و عدم استقرار یک نظام ارزشی سازمان یافته در فرد ذکر شده است و یکی از شرایط لازم : جهت دست یابی به سلامت روان، برخورداری از یک نظام ارزش منسجم می باشد اسلام ویژگی های شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامی «فی قلوبهم مرض را در بعد عقیدتی، عاطفی، عقلانی، شناختی و خصوصیات بدنی بیان کرده است دراین جابه تعریف سلامت روانی و به7 ملاک داشتن روانی سالم از نظر ونتیز اشاره می کنیم در آستانه قرن بیست و یکم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده ی عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری خود را درگیر سؤال هایی اساسی می یابد. می توان بر این نکته تأکید کرد که ارزش‌ها، اساس و بنیان یکپارچگی شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزش ها، سازمان دهنده های اصلی اعمال و فتارهای شخصیت رشد یافته به شمار می روند و سلامت روان، بی تردید، محصول چنین شخصیتی است. با توجه به روابط موجود بین ارزش ها و سلامت روان، معیارهای سلامت و بیماری روانی از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. اما پیش از این، تعریفی از سلامت روانی ضروری به نظر می‌رسد.


Carl Manager

Vaston

Keynes Berg



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درگیری والدین در امور تحصیلی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درگیری والدین در امور تحصیلی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 33
فرمت فایل docx
حجم فایل 49 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 17
مبانی نظری و پیشینه تحقیق درگیری والدین در امور تحصیلی (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق درگیری والدین در امور تحصیلی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

درگیری والدین در امور تحصیلی

نقش والدین در پیشرفت تحصیلی فرزندان

صاحب نظران تعلیم و تربر این عقیده اند که والدین با همکاری و کمک به معلمان، در زمینه ی پیشرفت تحصیلی فرزندان خود می توانند بسیار مؤثر واقع شوند. این مسأله به خصوص در دوره ابتدایی بسیار حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می دهد پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که والدین آن ها افرادی آگاه و باسواد هستند و بهتر به راهنمایی آن ها می پردازند بیشتر است(آرمند،1387).

اگر دقت کنیم متوجه می شویم که گاهی یک جمله ی کوتاه مفهوم وسیعی را می رساند که شاید یک کتاب نتواند به آن اندازه مطلب را ادا کند. بعضاً به مناسب سخن زیبای امام سجاد(ع) که می فرماید:" پدر و مادر اگر بخواهی بدانی که فرزند چه حقی بر گردن تو دارد کافی است بدانی که او از توست". سلامت و ناخوشی، دانایی و نادانی، هوشیاری و کم هوشی، ادب و بی ادبی، شادمانی و غمگینی و ... همین طور است، و فرزندان هر چه دارند عمدتاً از والدین خود دارند، چه از راه توارث و چه از طریق تربیت. و همین موضوع نمایانگر مقام مادری و پدری و مسوولیت بسیار سنگین والدین می باشد(صدری، 1388).

مسأله ی درس و پیشرفت درسی فرزندان هم جدا از این موضوع نیست یعنی امر پیشرفت تدرسی یک امر مجرد نیست که بتوان آن را جدا از مسایل دیگر مورد بحث قرار داد. به طور کلی خواندن و یادگیری مستلزم وجود شرایط اولیه و ثانویه است. شرایط اولیه یعنی استعدادهای نفسانی، مثل هوش و حافظه، یا سلامت بدن و شرایط ثانویه مانند محیط مناسب آرامش روانی، وسایل ضروری که همه این ها به هر حال به والدین ارتباط دارد و این شرایط چیزهایی نیست که بگوییم خاص درس خواندن یا مدرسه رفتن است و لذا موضوع و چگونگی درس خواندن یک کودک یا نوجوان به تمام مسایل زندگی او مربوط می شود(صدری، 1388).

موضوع پیشرفت درسی فرزندان یک خانواده یا عقب ماندگی آنان به نسبت قابل توجهی به میزان هوش، حافظه و وضع جسمانی بستگی دارد و این مسایل چیزی نیست که یکباره از آغاز هفت سالگی که کودک راهی مدرسه می شود تحول یافته، کودک را آماده درس خواندن و یادگیری کند یا اجتماعی بودن را به او بیاموزد. البته نباید فراموش کرد که انسان حتی قبل از تولد، مسایل تربیتی دارد مثلاً نوع تغذیه مادر و حالات روانی او در جنین مؤثر است. طبیعی یا سخت بودن عمل زایمان، طولانی یا کوتاه بودن آن، کیفیت شیر دادن به کودک، نوع شیر(اگر به عللی از شیر مادر محروم شود)، چگونگی پرورش کودک تا شش سالگی از لحاظ بدنی و روانی، رفتار و ارتباط عاطفی والدین(زن و شوهر) با همدیگر، همه و همه مقدماتی است که به صورت سه دوره از کودکی تا شش سالگی پشت سر گذاشته می شود و فرزند ما با این مقدمات وارد متن دوره دبستان می شود(صدری، 1388).

بنابراین، شناخت دوره های حساس تربیتی یعنی کودکی و نوجوانی برای والدین و سایر مربیان از اهمیت خاصی برخوردار است. ویژگی های روانی و مسایل جسمانی در دوره های تا شش سالگی تا دوازده سالگی و تا پانزده سالگی و بالاخره از از پانزده تا هجده سالگی که تقریباً دوره دوم نوجوانی محسوب می شود، باید مورد توجه والدین باشد تا برخوردهای لازم و عواطف شایسته تنظیم شود. مثلاً والدین باید بپذیرند که پایان شش سالگی برای آغاز دوره دبستان بعد از مطالعات و بررسی های لازم تعیین شده بنابراین شتاب زدگی جهت فرستادن فرزند خود به مدرسه زودتر از موقع مناسب، نه تنها مفید نخواهد بود چه بسا متضمن ضررهایی در آتیه باشد که گاهی جبران ناپذیر می نماید(صدری، 1388).

نکته مهم دیگر درباره نقش والدین در پیشرفت تحصیلی فرزندان آماده کردن محیط درسی، برنامه ریزی برای خواب، تغذیه، مطالعات مفید غیر درسی و استفاده از برنامه های رادیویی و تلویزیونی از راه های تربیت صحیح و پیشرفت درسی فرزندان ماست. گاهی والدین از فرزندان خود که در دوره های مختلف تحصیلی مشغول تحصیلند بیش از حد معقول توقع دارند این امر نیز نتایج نامطلوبی دارد در حالی که حد معقول ان خوب و حقی ضروری است تا روحیه ی تعاون و تلاش و آمادگی برای زندگی را در آنان پرورش دهد(صدری، 1388).

بنابراین، والدین با شناخت بیشتر و آگاهی از شیوه های صحیح تعلیم و تربیت بهتر می توانند به یاری فرزندان خود بشتابند. با توجه به مطالب گفته شده می بینیم که نقش والدین در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر بوده، کمک و راهنمایی آن ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است(آرمند،1387).

2-2-3-2. پیشرفت تحصیلی دغدغه خانواده ها

موضوع تحصیل فرزندان، امروزه یکی از دغدغه های مهم خانواده های کشور را تشکیل می دهد. این دغدغه بیشتر به دلیل وابستگی آینده ی فرزندان به میزان توفیق آنان در تحصیل و طی مراحل دوره ی متوسطه و ورود به دانشگاه به وجود می آید. اگرچه این دل نگرانی ها برای اعتلا و ارتقای تحصیلی فرزندان و در کل نظام آموزش و پرورش نقطه ای امیدبخش و خوشایند است؛ در چهره ای دیگر، نوعی اضطراب و تشویش برای خانواده ها و دانش آموزان فراهم می نماید که چنان چه فردی نتواند مراحل تحصیل را به شکلی موفق و با نمراتی عالی طی نماید و راه یابی او به دانشگاه دچار اشکال گردد، دیگر نمی تواند فردی موفق و شهروندی مؤثر به لحاظ اجتماعی به شمار آید(عصاره، 1389).

به نظر می رسد نظام تربیتی ما باید به گونه ای برنامه ریزی نماید که از سویی پیشرفت تحصیلی و کارایی آموزشی را بالا ببرد و راه های مؤثر پیشرفت تحصیلی را برای اعتلای آموزشی در پیش گیرد و از دیگر سو نظام اجتماعی ما داشتن مدارک تحصیلی دانشگاهی را تنها ملاک شاخص برای توفیقات اجتماعی و شغل یابی، مطمح نظر قرار ندهد، بلکه شایستگی های فردی، ابتکارات انسانی و تلاش های سازنده ی افراد را هم به عنوان ملاک های اعتباری برای شاخص های اجتماعی، معیارهای شغل یابی و تأمین نیازمندی های شغلی مورد توجه قرار دهد(عصاره، 1389).

2-2-3-3. درگیری خانواده در امور تحصیلی

خانواده یک نظام طبیعی و اجتماعی است که افراد خواسته یا ناخواسته به آن وابسته اند و اولین کانونی است که فرد در آن احساس امنیت می کند و مورد پذیرش و حمایت قرار می گیرد. مطمئناً ساخت و فضای خانواده ،نقش مهمی در عملکرد و رفتار فرد ایفا می کند. کیفیت تعامل والدین و فرزندان، وضعیت اقتصادی – اجتماعی خانواده و تحصیلات والدین همواره به عنوان تعیین‌کننده‌های مهم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان شناخته شده است(آکسوی ، لینک؛ 2000).

2-2-3-4. نقش والدین در راهنمایی تحصیلی فرزندان

راهنمایی تحصیلی فرزندان امری است بسیار ضروری و نمی توان کار آموزش و تربیت را تنها به معلم و مدرسه محول ساخت و از نقش خانواده در این زمینه غافل شد. چرا که دانش آموزان اوقات زیادی را در منزل می گذرانند و علاوه بر این که تحت تأثیر اعمال و رفتار والدین هستند، از آن ها انتظار کمک و راهنمایی نیز دارند. یکی از حقوق طبیعی کودکان برخورداری از کمک و راهنمایی والدین می باشد. خوشبختانه اکثر والدین بر اهمیت راهنمایی تحصیلی فرزندانشان واقفند و شاید وقت فراوانی را نیز در این زمینه صرف می کنند، ولی نکته مهم این است که تا چه حد این وظیفه و مسوولیت را صحیح انجام می دهند. زمانی والدین می توانند به نحو احسن از عهده ی این وظیفه برآیند که بدانند چگونه به راهنمایی تحصیلی فرزندان خود بپردازند. اگر در این زمینه درست عمل نکنند ممکن است به جای کمک به فرزند، مانع پیشرفت وی و باعث سستی و تنبلی او شوند(آرمند،1387).

به عبارت دیگر، مهم ترین نقشی که والدین در زمینه ی راهنمایی تحصیلی فرزندان می توانند داشته باشند، ایجاد محیطی آرام و مساعد برای مطالعه و انجام تکالیف است. در بعضی مواقع والدین به طور ناخواسته و ناآگاهانه نه تنها محیط مساعدی را برای مطالعه ی فرزندان ایجاد نمی کنند، بلکه اصرار می ورزند که دانش آموزان در محلی آکنده از سر و صدا و محرک های مختلف مزاحم به انجام تکالیف بپردازند. آن ها تصور می کنند مطالعه و انجام تکالیف نیز همانند کارهای دیگر در هر شرایطی قابل انجام است، ولی باید توجه داشت که یادگیری در شرایطی بهتر صورت می گیرد که در آن محیط آرام باشد و محرک های مزاحم از جمله تلویزیون، بازی سایر کودکان و سر و صداهای دیگر کم تر باشد. به علاوه محیط خانواده باید محیطی امن برای دانش آموزان باشد، چنان چه والدین مشاجراتی نیز باهم داشته باشند باید به دور از حضور دانش آموز مشکلات خود را حل کنند. هم چنین والدین باید سعی کنند حتی الامکان از ترتیب دادن جشن ها و مراسم مختلف و یا شرکت در آن ها در ایام امتحانات خودداری کنند. حتی نباید فرزندان را به علت داشتن امتحان و درس خواندن تنها بگذارند و خود به این گونه مجالس بروند، زیرا این شیوه دانش آموز را نسبت درس بی علاقه می کند. بهتر است دانش اموز باور کند که کار و فعالیت او نه تنها از نظر خودش، بلکه از نظر سایر اعضای خانواده نیز مهم است و آن ها حاضرند از این قبیل برنامه ها صرف نظر کنند(آرمند،1387).

2-2-3-5. غنی کردن محیط خانواده توسط والدین

غنی کردن محیط خانواده از دیگر مسوولیت های مهم والدین در این زمینه است. والدین می توانند به جای خرید اشیای غیر ضروری برای دانش آموزان، کتاب های کمک درسی و وسایل کمک آموزشی تهیه کنند، تا هم از این طریق دانش آموزان اوقات فراغت خود را به خوبی بگذرانند و هم به یادگیری آن ها کمک شود. متأسفانه در کشور ایران، مطالعه ی کتاب های غیر درسی و کمک درسی کم تر متداول است، در حالی که از طریق این گونه کتاب ها می توان کمک مؤثری به فرزندان کرد(آرمند،1387).


. Aksoy

. Link



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تنظیم شناختی هیجان (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تنظیم شناختی هیجان (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 36
فرمت فایل docx
حجم فایل 56 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 34
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تنظیم شناختی هیجان (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تنظیم شناختی هیجان (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

پژوهش‌های تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد مکانیزم های دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت‌ های تنش زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهش‌ها با مطالعه توانایی افراد در تنظیم هیجانات خود به صورت شناختی ادامه یافته است. تنظیم هیجان به استراتژی هایی اشاره دارد که در جهت کاهش، ادامه یا افزایش هیجان استفاده می‌شوند (گروس،2007). در تعریفی دیگر تنظیم شناختی هیجان عبارت است از فرایندهای درونی و بیرونی درگیر در راه‌اندازی، ادامه دادن و تنظیم رخدادها، تنش‌ ها و بیان احساسات. مطالعه تنظیم هیجان به فرایند های درونی که در جهت تنظیم هیجانات درگیر هستند مثل فرایند های شناختی هیجان، اداره کردن واکنش ‌های روان ‌شناختی و همچنین تأثیرات بیرونی مثل والدین و سایر اشخاصی که در الگوسازی هیجانات نقش دارند مربوط می‌گردد (موریس، سیلک، استینبرگ، آکوین، کیز، 2007). می‌توان اصطلاح تنظیم شناختی هیجان را مترادف با اصطلاح سازگاری شناختی به کاربرد. این دو مفهوم به طور کلی به راه‌ های شناختی اشاره دارند که افراد برای مدیریت هیجانات و عواطف خود به کار می‌گیرند. بدون شک چنین راه‌ ها و فرایندهای شناختی می‌توانند در تنظیم هیجانات افراد نقش مهمی ایفا کنند و باعث گردند تا افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده و یا پس از آن، بر هیجانات خود کنترل داشته باشند (فانی،1388).

استراتژی های تنظیم هیجان بر رشد شخصیتی، هیجانی، شناختی و اجتماعی دلالت دارند. وقتی این عوامل تحت تأثیر قرار بگیرند در رشد و نگهداری اختلالات هیجانی نقش برجسته‌ای ایفا می‌کنند. در حقیقت مفهوم تنظیم هیجان بسیار گسترده است و حوزه وسیعی از فرایند های هشیار و ناهشیار روان‌شناختی، رفتاری و شناختی را در بر می‌گیرد (گروس،2007)

به عنوان مثال بعضی ازاستراتژی ها در سطح شناختی (از طریق فکر کردن) اجرا می‌شوند، درحالی ‌که دیگر استراتژی ها مداخلات رفتاری را از (طریق انجام کارها) درگیر می‌کنند، بسیاری از استراتژی ها به ترکیب سطح شناختی و سطح رفتاری بستگی دارد (پارکینسون وتوتردل،1999). همچنین مشخص شده است که افراد در استفاده از استراتژی های تنظیم هیجان باهم متفاوت هستند و همین تفاوت‌های فردی، نتایج خاص عاطفی، شناختی و اجتماعی در بر دارد. به علاوه کنترل عواطف و هیجانات در برقراری، تداوم وسلامت روابط اجتماعی افراد نقش مهمی ایفا می‌کند (حسین چاری و فداکار،1384). بنابراین واضح است که مهارت‌های تنظیم شناختی هیجان، به صورت صحیح و کارآمد، می‌تواند مقدمه‌ای برای سایر موفقیت‌ها در زندگی به شمار آید. لذا در ادامه، به راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و چگونگی عملکرد این استراتژی پرداخته شده است.

2-1-2-1- راهبردهای تنظیم شناختی هیجان

افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده یا تنش‌زای زندگی، قبل از انجام هر کاری، به لحاظ شناختی از راهبرد هایی برای تنظیم هیجانات خود استفاده می‌کنند (گارنفسکی،کرایج،اسپین هاون،2001). این راهبردهای مهم و برجسته شامل پذیرش،تمرکز مجدد مثبت،تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی، ارزیابی مثبت، به منظری دیگر نگاه کردن، خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، فاجعه‌آمیز کردن و دیگران را مقصر دانستن می‌باشند. توضیح مختصر هر کدام از این راهبردها همراه با ذکر نمونه‌ای رفتار از هر کدام، در ادامه آمده است.

تفکر درباره پذیرفتن یا کناره‌گیری و نوع نگاه کلی فرد در مورد آنچه که تجربه کرده است را تحت عنوان پذیرش مطرح می‌کنند. به عنوان مثال این اندیشه که به این فکر می‌کنم که از این بدتر هم می‌توانست اتفاق بیفتد، بیانگر استفاده از راهبرد پذیرش است.

راهبرد دیگر تمرکز مجدد مثبت است، که به معنای داشتن تفکرات خوش‌آیند، شاد و مثبت به جای فکر کردن در مورد رویداد های استرس زا و تهدید کننده است. به عنوان مثال فرد در عوض فکر کردن به آن اتفاق ناگوار، به چیزهایی بهتر از آنچه که تجربه کرده است، فکر کند و از این طریق تلاش دارد تا بتواند تنش آن تجربه ناگوار را به نحو موثرتری کنترل و هدایت نماید.

تفکر درباره اینکه چه کار باید انجام دهم و چگونه می‌توانم با تجربه رخ داده رفتار کنم، حکایت از راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی دارد. به عنوان مثال وقتی فرد با خود می‌اندیشد که به کارهای خوبی که می‌تواند انجام دهد، فکرمی‌کند در حال استفاده از راهبرد تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی است. در این راهبرد، فرد به این مسئله فکر می‌کند که چگونه می‌تواند با شرایط پیش‌آمده به بهترین نحو کنار بیاید و شرایط را به نحو مثبت و بهینه‌ای تغییر دهد.

یک راهبرد دیگر ارزیابی مثبت است که عبارت است از تفکر درباره اهدافی که به رویدادهای منفی، جهت رشد شخصی معنای مثبت می‌بخشند. به عنوان مثال شخص به این فکر می‌کند که از شرایط پیش‌آمده می‌تواند ابعاد مثبتی را نیز در بر داشته باشد و به این ابعاد مثبت می‌توان به عنوان عواملی جهت رشد شخصی نگاه کرد.

وقتی فرد درباره نسبی کردن رویداد های منفی در مقایسه با رویدادهای دیگر فکر می‌کند از راهبرد به منظر دیگر نگاه کردن استفاده کرده است. به عنوان مثال فرد به این فکر می‌کند که می‌تواند بعد از این اتفاق فرد قوی تری باشد. در این راهبرد، فرد رویدادهای منفی در مورد تجربه ناگوار را برای خود نسبی می‌کند، به این معنا که با خود می‌اندیشد که ممکن بود اتفاقات ناگوارتری رخ دهد و اینکه دیگران در مقایسه با او شرایطی بدتر از این را نیز تجربه کرده‌اند.

گاهی اوقات فرد خود را مقصر آنچه رخ داده است می‌داند، درچنین حالتی از راهبرد مقصر دانستن خود استفاده شده است. در این راهبرد، فرد خود را علت اصلی اتفاق ناگوار رخ داده و شرایط استرس زا می‌داند. به عنوان مثال فرد چنین می‌اندیشد که مسئول آن اتفاق ناگوار خودش هست.

نشخوار فکری راهبرد دیگری است که درآن، شخص درباره احساسات خود فکر می‌کند و این احساسات خود را با آن رویداد منفی در ارتباط می‌داند. اگر فرد بخواهد وضع خود را گزارش کند، به عنوان مثال خواهد گفت که به احساساتی که درباره تجربه ناگوار داشته‌ام، فکر می‌کنم. در این راهبرد، فرد مدام و مستمر به اشتباهاتی که در آن شرایط مرتکب شده است می‌اندیشد و یا به طور مداوم به احساسات خودش در طی آن تجربه ناگوار فکر می‌کند و خود را مشغول افکار و احساساتی می‌داند که در جریان تجربه ناگوار داشته است.

در این راهبرد فاجعه ‌آمیز کردن، تفکر درباره چیزهایی صورت می‌گیرد که بر منفی بودن تجربه ناگوار تاکید می‌کند. به عنوان مثال مرتب به میزان فاجعه‌آمیز بودن تجربه‌ای که داشته‌ام فکر می‌کنم. در این راهبرد، فرد فکر می‌کند آن اتفاقی که برایش رخ داده فاجعه‌ای است بدتر از تمام اتفاقاتی که می‌توانست برای کسی اتفاق افتد.

آخرین راهبرد، دیگران را مقصر دانستن است که در آن شخص درباره مقصر دانستن دیگران برای اتفاقاتی که تجربه می‌کند، می‌اندیشد. دیگران مقصر این اتفاق هستند. فرد در این راهبرد دیگران را مسئول آن اتفاق و شرایط ناگوار خود می‌داند و در اندیشه او، دیگران علت اصلی آن اتفاق هستند.

گارنفسکی و همکاران (2001) نشان دادند که استراتژی های نه‌گانه یاد شده، می‌توانند به دو گروه استراتژی های هیجانی سازگار یافته شامل (پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد بر برنامه‌ریزی، ارزیابی مثبت و به منظر دیگر نگاه کردن) و استراتژی های کمتر سازگار یافته شامل (خود مقصر دانستن، نشخوار فکری، فاجعه‌آمیز کردن و مقصر دانستن دیگران) تقسیم شوند.




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعامل والدین و فرزند

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعامل والدین و فرزند (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 21
فرمت فایل docx
حجم فایل 67 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 47
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعامل والدین و فرزند

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعامل والدین و فرزند (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مرور ادبیات مربوطه به روان شناسی و آسیب شناسی نشان می دهد که موضوع تعامل مادر– فرزند از عمده ترین زمینه های مطالعه است. در این خصوص پژوهشگران به یافته های ارزشمندی دست یافته اند که در اینجا به پاره ای از آن ها اشاره می شود: از آنجا که مادر نخستین مراقب کودک است و مراحل اولیه رشد تاثیر قطعی بر شخصیت انسان دارد و چون بسیاری از مشکلات روان شناختی ریشه در این تعامل دارند تعامل بین مادر و فرزند مورد توجه خاصی بوده است. وقتی ازتعامل سخن می گویم منظور رابطه متقابلی است که بین والدین و فرزندان وجود دارد و اینکه آنها بر یکدیگر اثر می گذارند. با مرور ادبیات رشد و تربیت کودک، معلوم می شود که سالیان مدید مردم و حتی صاحب نظران بر آن بودند که کودک موجود منفعل است و تاثیری بر والدین و اطرافیان خود ندارد. ولی بعدها، یعنی در عصر حاضر، معلوم شد که نه تنها این طور نیست بلکه از همان روزها و هفته های نخست کودک بسیار فعال، پویا و اثر گذار است.

سلامت جسمانی و روانی مادر در ایجاد فضایی مطلوب در خانواده به عنوان نخستین پایگاه آموزش و پرورش، ازبنیادی ترین عوامل شکل گیری شخصیت کودک است (نوایی نژاد، 1373). نتایج پژوهش های بلسکی و پلاس (2011، 2010، 2009) مبین آن است که کیفیت مراقبت، حساس بودن و تعامل مثبت با مادر در دوران کودکی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است.مادر و کودک مجموعه ای را تشکیل می دهند که هرگونه ارزیابی و تلاش در قلمرو درمانگری، باید آن را در نظر بگیرد (دادستان، 1385). کودک وقتی می بیند که این مادر است که بیش از همه او را پرستاری و مواظبت می کند به او صادقانه عشق می ورزد ، میان آنان یک رابطه محبت آمیز و استوار برقرار می شود اما اگر مادر خونسرد ، بی قید یا بی محبت باشد ممکن است کودک را به واکنش های شدید وا دارد و او را موجودی خودخواه، نادان، سنگدل و غیر قابل اعتماد به شمار آورد (پارسا، 1375).

ارتباط میان مادر و فرزند، نه تنها از زمان تولد بلکه حتی پیش از آن نیز اثر بسیار مهمی در رشد روانی کودک دارد. اشتیاق مادر به داشتن یا نداشتن کودک دلیلی بر این مدعاست و دارای اثر تعیین کننده در رابطه مادر و کودک است. شخصیت مادر و نگرش او نسبت به کودک نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. ارزش های مثبت خانواده بیشتر به روابط نزدیک کودک با پدر وابسته است تا به مادر، مصاحبت گرم و صمیمانه پدر و پسر سبب می شود که پسر اعتماد به نفس و صراحت بیشتری پیدا کند و در او نسبت به دیگران احساس احترام و محبت پدید آید. این در واقع پدر پسر را در مقابله با رویدادها مرد زندگی بار می آورد. گرچه معمولاً به اندازه مادر در دختر خود نفوذ ندارد، ولی پدر مهربان و دلسوز به اعتماد به نفس و سازگاری دختر در میان همتایانش کمک کننده موثر است (پارسا، 1375).

رابطه بین کودک و مادر بسیار حساس و تغییرات آن بسیار چشمگیر است. ولی رابطه بین کودک و پدر کمتر دچار تغییرات می گردد و با ثبات تر است. برای برقرار شدن رابطه صحیح میان مادر و کودک، نه فقط مهارت و آشنا بودن مادر به وظایف مادری مهم است بلکه آشنایی مادر با خصوصیات روانی و رفتاری کودکی که در حال رشد است نیز اهمیت دارد (فیض، 1389).

تحقیقات انجام شده توسط پژوهشگران این فرضیه را مطرح می کنند که وقتی مادران در مقابل تلاش فرزندانشان برای برقراری ارتباط، پاسخگو باشند و عمل اکتشاف محیط را تسهیل نمایند، کودکانشان در دوره ی نوپایی مستقل تر بوده و توانایی بیشتری برای حل مسئله خواهند داشت (فیض، 1389).

تعدادی از مطالعات اخیر، یافته های مذکور را تایید می کنند. در این مطالعاتگرمی، گفتگوی مثبت و پذیرش مادربا ویژگیهای شخصیتی، نظیر پرخاشگری کمتر، اعتماد به نفس بیشتر،خود کفایی مثبت تر، استقلال بیشترتر و سازگاریهای روانی در کودکی و بزرگسالیپیوند خورده است (روهنر و خالقی، 2011،2012).

از آنجا که عموماً نقش مادر در چگونگی رشد اولیه کودک و شکل گیری تعلق در وی بیشتر از بقیه است قدم های اول در ارتباط کودک را مادر بر می دارد و به تدریج که کودک بزرگتر می شود نقش پدر و سایرین اهمیت پیدا می کنند و با افزایش سن و بروز تمایزهای جنسی، کودک با یکی از دو جنس همانند سازی می کنند و نقش جنسی خود را بر عهده می گیرد (نظری نژاد، 1386).برخی از مطالعات نشان داده اند که بین سطوح درک و پذیرش مادر و رفتارهای جامعه پسند کودکان و روابط با همسالان ارتباط مثبتی وجود دارد (جولی و آندر، 2011).

مادران با دلبستگی ناایمن در ابراز هیجانی خود بی ثباتر، تحریک پذیر، نوسان خلق و عدم حساسیت نسبت به دیگران را نشان دادند. رفتار و خلق عصبی و نامتعادل، بی قراری تکانشوری، تحریک پذیری هیجانی، کم بودن فعالیت روان شناختی، توجه طلبی، احساس ملال یا ناکامی، احساس رقابت جویی و ترس از دست دادن قدرت، رابطه بیشتری با دلبستگی ناایمن مادر و میزان بالاتری از توان پیش بینی کنندگی در اضطراب جدایی کودک داشته اند. این مادران در رفتار مادرانه خود کمتر حساس و حمایت کننده و در حل مشکلات با کودک خود کمتر کمک کننده بوده اند.آنها بیشتر توجه طلب هستند تا توجه کننده و ممکن است با کودک خود در بدست آوردن قدرت یا تسلط رقابت کنند (خوشایی، 1386).

مادران با دلبستگی ایمن بیشتر از مادران نا ایمن گرم، حمایت کننده و در حل مشکلات کودکان خود کمک کننده تر هستند، مادران دلبسته ایمن گرم تر و حساس تر از مادران ناایمن در رفتار مادرانه خود هستند. این نتایج تایید کننده پژوهش هایی است که معتقدند بین الگوهای دلبستگی مادران و سطوح رفتار مادرانه به عنوان مثال گرم بودن رابطه، عواطف مثبت، علایم افسردگی و اضطراب رابطه وجود دارد (شردور و گوردون، نامشخص، ترجمه فیروز بخت، 1389).

تعامل پدر فرزند

در زمینه رابطه والد–کودک در طی دهه های گذشته، بیشتر بر نقش مادر در پرورش فرزندان تاکید شده در حالی که اخیراً اهمیت نقش پدر نیز شناخته شده و در پژوهش های متعدد بر اهمیت حضور پدر در خانواده و نقش وی در سلامت روانی کودکان تاکید شده است (کمبل، نامشخص، ترجمه صیادلو، 1387).

پدر نقش مهمی در خانواده داشته و حضور وی در رشد روانی– اجتماعی کودکان بسیار موثر است پدرانی، که ارتباط مثبت و موثری با کودکانشان داشته، زمان بیشتری را با آن ها می گذارنند و ارتباط گرم و نزدیکی با آن ها دارند، دارای فرزندانی با مشکلات رفتاری کمتر،سازگاری روانی بیشتر و پیشرفت تحصیلی بالاتری هستند (روهنر ، 2010؛ جولی و آندر، 2011؛ روهنر وخالقی، 2012).

استافورد و به یر( 1991، ترجمه دهگانپور و خرازچی، 1377) معتقدند که مراقبت توام با عاطفه پدرها از کودک مانند مادرها موجب دلبستگی ایمن می شود و هر چه پدرها وقت بیشتری با بچه ها سپری کنند، این تاثیر نیرومندتر می شود. مادران وقت بیشتری صرف مراقبت جسمانی و ابراز محبت می کنند، پدرها زمان بیشتری را صرف بازی با بچه ها می کنند، علاوه بر این پدرها و مادرها به شیوه های متفاوتی با بچه ها بازی می کنند، مادرها بیشتر از اسباب بازی استفاده می کنند در مقابل، پدرها به ویژه با پسرها به بازی های هیجان انگیزتر و پر جنب و جوش، می پردازند. به طور کلی مادران نسبت به پدران زمان بیشتری را در تعامل با کودکان خود می گذارنند، در حقیقت تفاوت های موجود در بین میزان گفتگوی پدر–کودک و مادر–کودک آنقدر زیاد است که حجم وسیع تحقیقات صورت گرفته تاثیر پدران بر رشد اولیه زبان کودک را ناچیز فرض کرده اند. مشغولیت اندک پدران با کودک در نهایت این مسئله را مطرح ساخت که پدران هنگام تنهایی در مقایسه با مادران تعامل متمرکز کمتری دارند برای مثال، پدران در اینگونه مواقع به تماشای تلویزیون می پردازند و یا به آرامی مشغول مطالعه می شود (به نقل از شریفی اردانی، 1391).

همچنین ابراز کرده اند که پدران کمتر پاسخ دهنده هستند و محبت کمتری را نسبت به کودکانشان ابراز می دارند. تعاملات پدرـکودک بیش از تعاملات مادر–کودک دچار از هم گسیختگی می شود. بدون شک هنوز مادران نسبت به پدران وقت بیشتری را با کودکان می گذرانند. حتی در ازدواج هایی که هر دو طرف به کار مشغول می شوند مادران نقش مراقبت اولیه را بر عهده می گیرند. با اینحال ظاهراً پدران به اندازه مادران یا حتی بیش از آن ها با فرزندانشان باز می کنند، بازی پدران با کودکانشان نسبت به بازی مادران با آن ها، تفاوت کیفی دارد. مادران بازی های مهروزانه انجام می دهند برای مثال بازی های چهره به چهره نزدیک (مانند رادی موشه و تاپ تاپ خمیر)، اما بازی پدران با کودکانشان عموماً خشن و پر سروصدا است، همچون بالا و پایین پریدن و بالا انداختن کودک. جالب است که پدران هم بازی های خوبی برای کودکانشان هستند اما وقتی کودکان دچار ترس یا ناراحتی می شوند، مادرانشان را ترجیح می دهند (به نقل از شریفی درآمدی، 1391).

روند وابستگی کودکان به پدران از سال اول زندگی شکل گرفته و طی سال های بعد تشدید می شود حضور پدر طی این سال ها در کنار کودک، منجر به رشد توجه و تمرکز، انضباط عاطفی و شناخت اجتماعی در فرزندان شده، به افزایش سازگاری و کاهش پرخاشگری در پسران و کاهشاضطراب و افسردگی در دختران و پسران منجر می شود و در جهت گیری جنسی مناسب آن ها نقش مهمی را ایفا می کند (فیض، 1389).

کرسپو، کایل پیکووسکی، پریور و جوس (2011) بیان کردند عملکردهای خانواده (مانند ارزش نهادن و تمرین آداب و رسوم خانوادگی) باعث تعاملات مثبت پدر-فرزند و مادرـفرزند و کمک به سازگاری رفتاری کودکان می شود. همچنین شواهدی وجود دارد که در خانواده ها ی منسجم تر، کودکان از تعامل مثبت تر با والدین، مشکلات سازگاری و عاطفی کمتری برخوردارند(شایگتو و همکاران، 2014).

طرد-پذیرش والدین

همواره خانواده نقش مهم و هستی بخش در رشد فرزندان داشته و یکی از مهم ترین محیط های موثر بر سلامت روانی و جسمی افراد به شمار می رود (نظری، 1389). یک موضوع مورد توافق عام در بین محققان رشد کودک و آسیب شناسان روانی رشد کودک این است که رشد کودک تحت تاثیر دامنه ای از عوامل است که ورای رابطه ی والدین و فرزندان است.




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک اسناد کنترل (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک اسناد کنترل (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 18
فرمت فایل docx
حجم فایل 83 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 56
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک اسناد کنترل (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق سبک اسناد کنترل (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

سبک اسناد کنترل

اصطلاح سبک به عنوان شیوه ترجیحی فرد برای فکر کردن و انجام دادن کاری، از جمله متغیرهای فردی است (آلپورت،1937 به نقل از نریمانی، ابوالقاسمی،جویباری1392)

سبک تبیینی به طور گسترده در پژوهش های مختلف روانشناسی برای پیش بینی افسردگی استفاده شده (هاجیل، باش و وارن،1996؛پترسون و سلیگمن؛1984،سلیگمن،1990 به نقل از رجبی و ییلاق1384).

سبک اسناد یک متغیر شناختی است که نحوه تبیین رویدادها را نشان می دهد منطق اساسی نظریه اسناد از این فرض نظری ناشی می شود که آدمی واجد این انگیزش است که از ماهیت محیط خود به ویژه از علل رویدادهای خاص آگاه شود اگر به فهم این نکته نایل آید که علت رویدادهای معین در گذشته چه بوده است آنگاه قادر خواهد بود تا با مداخله واقعی و یا انتخابهای خود و آنچه در آینده برای او اتفاق خواهد افتاد را مهار سازد (سیرز و همکاران1991 به نقل از امانی، خداپناهی، حیدری1385).

این تحقیق به آن نوع سبک اسنادی اشاره دارد که از فرمول بندی مجدد درماندگی آموخته شده آبرامسون و همکاران1978 به دست آمده است در الگوی جدید درماندگی آموخته شده نحوه تبیین رویدادهای غیرقابل مهار توسط فرد مهمتر از رویدادهایی است که واقعا اتفاق افتاده است (همان).

فریز1980 به نقل از نوری،مکارمی،ابراهیمی 1379در تحقیقاتش نشان داد که الگوهای اسنادی ناسازگارانه بیشتر در گروه های اقلیت نژادی، خانواده های کم درآمد و زنان است هرچند که گفته شده است که سبک اسناد ویژگی نسبتاپایدار شخصیت است اما به توجه به مطالعات ولفل(1982)، بلگر و چنی(1982) و دوهرتی(1984) به نقل از بارون و برن(1991) معلوم شده است که امکان تغییر در نوع سبک اسناد وجود دارد.

همچنین اسنادهای علی نقش با اهمیتی در رفتارهایی مانند روابط بین فردی، تعارض بین فردی، رفتارهای بهداشتی و غیره دارد(گودجانسون و پیترسون،1991 به نقل ازنریمانی، جویباری، ابوالقاسمی1392).

کریمی(1372) در تحقیقات خویش به این نتیجه دست یافت که تفاوتی بین زنان و مردان در سبک اسناد نیست ولی بارگر و کوپر(1972) به نقل ازنوری و همکاران (1379) به این نتیجه رسیدند که مردان منبع کنترل درونی تری نسبت به زنان دارند و همین طور رانز(1966) به نقل ازاحدی(1372)، هوکریج (1975)، هولران و لوپز(1984)، موآم وندا (1995) به نقل از نوری و همکاران(1379) نیز به همین نتیجه رسیدند.

در واقع نظریه سبک تبیینی یک چارچوب را برای بررسی سازه های خوشبینی و بدبینی(سلیگمن 1990) ارائه می دهد بیان می دارد که آن سازه ای ست که از مفهوم ناتوانی آموخته شده بهره گرفته بنابراین سبک تبیینی توصیفی است که انسان برای تبیین رویدادهای کنترل ناپذیر زندگی استفاده می کند و تفاوتهای فردی انسان ها را در 3 گستره(درونی-بیرونی)، (ثابت-متغیر)، و (کلی و خاص) که در عادت وقتی با رویدادهای خوب و بد زندگی مواجه میشوند منعکس می کند(گوتس چاک،1996؛پترسون، بوکنن و سلیگمن به نقل از اسمیت هال و ولکوک-هنری؛2000) بر اساس نظریه سلیگمن (1990) افرادی که برای رویداده های بد تبیین های درونی، ثابت و کلی ارائه می دهند دارای سبک تبیینی بدبینانه هستند بر عکس افرادی که رویدادهای بد را بر حسب علل بیرونی متغیر و خاص تبیین می کنند سبک تبیینی خوش بینانه دارند.

سلیگمن (1990) خاطر نشان ساخت باورهای افراد خوشبین و بدبین در خصوص رویدادهای زندگیشان یکسان نیست خوشبین ها معتقدند که شکست موقتی ست و آنها در آن مقصر نیستند در حالی که بدبین ها معتقدند که رویدادهای بد پایدارند زندگی آنها را مختل می کند و مقصرند به عبارت دیگر او دریافت که باورهاست که انسان ها را از یکدیگر متمایز می سازد.

بر اساس تعدادی از پژوهش ها(فری و هیلیر؛ 1993 به نقل از اسمیت، هال و لکوک-هنری2000؛ موس و جانسن؛1991) خوشبینی به عنوان یک توانایی پنداشته می شود که فرد در برخورد با موقعیت های چالش آمیز از آن به عنوان فرصت هایی برای پیشرفت یاد می کند و نه به عنوان یک عامل تهدید آمیز بارنس و سلیگمن(1989) دریافتند که سبک تبیینی مربوط به رویدادهای منفی در دوران بزگسالی ثابت می ماند و برعکس سبک تبیینی برای رویدادهای مثبت در دوران بزرگسالی تغییر می یابد آنها به این نتیجه رسیدند که اگر سبک تبیینی برای رویدادهای منفی یک جنبه ثابت از کنش وری دوران بزرگسالی باشد در نتیجه افرادی با سبک تبیینی بدکارکردی ممکن است در دوران زندگی شان در معرض خطر افسردگی، سلامتی ضعیف و پیشرفت پایین باشند همچنین سلیگمن و الدر(1986) نتیجه گیری نمودند که سبک تبیینی برای رویدادهای منفی ثابت است ولی برای رویدادهای مثبت ثابت نیست.

در این الگو وقتی انسان دچار درماندگی می شود که با مسائل غیرقابل حلی برخورد کند و دریابد که پاسخدهی او بی نتیجه است در این صورت از خود می پرسد که علت ناتوانی کنونی من چیست؟ پاسخ فرد به این سوال در قالب اسنادهای علی ارائه می شود این تبیین ها تحت تاثیر سه بعد مهم: منبع،تکرار و زمان قرار دارد(آبرامسون و گاربر و سلیگمن1980 به نقل از کدیور1381).

در رابطه با تفاوت های جنسیتی بین زنان و مردان در سبک های اسنادی گرین برک و مک لاهلین(1998) که زنان در سبک تبیینی متفاوت از مردان نیستند بانسی و پترسون(1997) گزارش نمودند که بین زنان و مردان در پرسش نامه سبک اسنادی برای رویدادهای مثبت و منفی تفاوت دیده نمی شود در مطالعه ای مالینکو، کولیکان و افورد (1996) به این نتیجه دست یافتند که مردان خوشبین تر از زنان هستند در رویدادهای منفی دخترها نسبت به پسرها به طور معناداری بدبین ترند.

همینطور سلیگمن اظهار کرده است که تنها فقدان کنترل در شرایط درماندگی آموخته شده نیست که بر تندر�

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خشونت خانگی علیه زنان (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خشونت خانگی علیه زنان (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 30
فرمت فایل docx
حجم فایل 36 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خشونت خانگی علیه زنان (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خشونت خانگی علیه زنان (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

خشونت عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آسیب جسمی، جنسی و یا روانی شود (کار،1381). خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفا جنبه فیزیکی ( بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد)، جنسی و اقتصادی هم به خود بگیرد (درویش پور1387، به نقل از محمدی، میرزایی،1391؛کار1379) .

خشونت علیه زنان پدیده ای چند بعدی است که خشونت خانگی یکی از تظاهرات آن به شمار می رود. خشونت در هر جامعه شکل هایی به خود می گیرد که با ساختار قانونی، سنتی و دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. بنابراین اثار خشونت علیه زنان در ایران را باید در مجموعه ای به هم تنیده از انواع خشونت های خانگی، اجتماعی، سیاسی و تفاسیر خاصی از دین جستجو کرد. تاکید بر ارزش هایی مانند جداسازی افراد دو جنس در مراکز دانشگاهی، منع حضور زنان از تماشای مسابقات ورزشی مردان، جلوگیری از فعالیت زنان هنرمند در جایگاه خواننده و مانند اینها، شکل هایی از خشونت است که بر زنان ایران تحمیل شده است (کار، 1381). به هر نوع عمل و یا احتمال رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی، روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود خشونت علیه زنان گفته می شود این تعریف، تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا به اختیار، اعم از اینکه در زندگی شخصی(خصوصی) یا جمعی رخ دهد را نیز در بر می گیرد (نهاوندی1386 به نقل از وردی نیا، ریاحی، اسفندیاری).

همانگونه که گفته شد چنانچه رفتار خشونت آمیز علیه زنان در چارچوب خانواده و میان زن و شوهر روی دهد از آن به خشونت خانگی تعبیر می شود (پور رضا و موسوی،1382؛ سازمان جهانی بهداشت،1380).

پسران این رفتار رسانه ها را به مثابه الگوی رفتاری یاد می گیرند و در مقابل دختران می آموزند که رفتار خشونت آمیز برای زنان امری غیر مرسوم است (اعزازی،1380). در ایران نیز زنان در اثر فشارهای سنتی هزاران ساله که دامنه ای وسیع دارد خو گرفته اند که بخش عمده ای از وضعیت خشونت بار زندگی خود را از دیگران بپوشانند (کار، 1381).

خشونت نسبت به گروه طبقه و یا ملیت فرق می کند چنانچه زنان طبقه پایین یا مهاجران شهری یا مناطق عشیره ای بیشتر تجربه خشونت جسمانی تا قتل های ناموسی را دارند گاهی همین زنان چنان جامعه پذیر می شوند که خشونت را بازتولید و استمرارش را تداوم می بخشند (محمدی اصل، 1388)، چرا که پنهان نگاه داشتن خشونت علیه زنان و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن، یکی از مشخصات خشونت علیه زنان در تمام جوامع است به نظر می رسد چنین نگرشی به خشونت در هر جامعه دلایل خاص خود را دارد و با شرایط و زندگی فردی زنان هر جامعه متناسب است (وردی نیا و همکاران،1386).

وقتی زنان یاد گرفته اند مورد کمک واقع شوند انگیزش ها و شناخت ها و رفتارهایشان را با خشونت همساز می کنند در نتیجه ترس از مرد و عدم اعتماد به نفس زنان را فرا میگیرد و به این ترتیب آنان ایفای نقش خشونت آمیز توسط مردان را با این روحیات تکمیل میکنند (همان منبع).

مردم شناسان بریتانیایی در چند قرن اخیر، خشونت خانگی را چنین تعریف کرده اند: تحمیل خواهش ها و دیدگاه های یک فرد خانواده بر عضو و یا سایر اعضای خانواده، از طریق اعمال زور، فشار، تهدید، تحقیر و جبر اقتصادی. این دانشمندان بر این باورند که خشونت خانوادگی مرز دینی، جغرافیایی، جنسی و نژادی نمی شناسد.

حقوقدانان در مصر بر این باورند که خشونت خانوادگی منشا جنسی دارد و همیشه زنان خانواده قربانی آن هستند. آنها می گویند: چون زنان در بسیاری از موارد از کمبود امنیت های فردی و شهروندی خویش رنج می برند بنابراین قربانی خشونت های خانگی می گردند (جلایی فرد، فکور راد، 1389).

خشونت خانگی علیه زنان

در برخی موارد خشونت های خانگی را خشونت های داخلی خوانده اند که به معنای حاکمیت غیر قابل تحمل فیزیکی و روانی یک فرد خانواده بر فرد یا افراد دیگر خانواده است. این حاکمیت غیرقابل تحمل به گونه های تحقیر، توهین، برخوردهای فیزیکی و محدود سازی آزادی ها برای قربانی تبارز می کند (زیبایی نژاد،1386).

گرچه خشونت در تمام جوامع به افرادی در سنین مختلف و جنسیت های گوناکون اعمال می شود اما این کنش مخصوصا متوجه زنان و کودکان است و مسائلی را به وجود می آورد که سلامت اجتماعی را تهدید می کند، زنان در سنین کودکی، جوانی و جا افتادگی مکررا قربانی خشونت می شوند خشونت علیه زنان و دختران عمدتا وجه جسمانی و جنسی دارد و به مدد فرهنگی نهادینه، تا آزار روانی آنان و از آن طریق تا خود آزاری جوامع تداوم می یابد (محمدی اصل،1388). اصطلاح قربانی نخست برای باکره­گانی بکار می رفت که به منظور انجام فرائض دینی به قربانگاه فرستاده می شدند (همان).

نتایج پژوهش های مختلف نشان می دهد زنان هشت برابر بیشتر از مردان خشونت همسرانشان را تجربه می کنند (سولر، وینایاک، و کوآداینو2000 به نقل از یزد خواستی 1387). و همین طور بر پایه آمار منتشر شده سازمان بهداشت جهانی از هر سه زن یک زن در طول زندگی خود مورد خشونت خانگی واقع می شود (سازمان بهداشت جهانی 2008).

تا 4 دهه قبل هیچ یک از جامعه شناسان به طور خاص به بررسی پدیده خشونت خانگی نپرداخته و افرادی مانند پزشکان و روانپزشکان که به صورت مستقیم با آن ارتباط داشتند آن را مطرح کردند و از طریق مقالات متعددی که در زمینه بررسی های بالینی در مورد کودکان کتک خورده نوشته شد مسئله خشونت خانوادگی به افکار عمومی و متخصصان جامعه ارائه گردید جامعه شناسان تا قبل از این با اینکه از وجود خشونت در خانواده آگاه بودند گمان می بردند این نوع رفتار خشونت آمیز استثنایی ست و در شرایط بحرانی (طلاق، جدایی و فقر مالی) در میان خانواده ها بروز می کند اما از دهه 70 میلادی نگاه پژوهشگران متوجه این پدیده شد و با انجام دادن بررسی های گوناگون کوشیدند خشونت خانگی را شناسایی کنند. بررسی های مربوط به خشونت با مقاله ای آغاز شد که در سال 1962، هنری کمپ و همکاران تحت عنوان "علائم مشخصه کودک کتک خورده "منتشر گردید (کریمی،1386) در اینجا به برخی مطالعات و تحقیقاتی که در داخل و خارج از کشور به بررسی خشونت علیه زنان پرداخته اند اشاره می شود.




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری مهارت های ارتباطی

مبانی نظری مهارت های ارتباطی
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 10
فرمت فایل doc
حجم فایل 50 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 19
مبانی نظری مهارت های ارتباطی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مهارت­های ارتباطی

مهارتهای ارتباطی به منزله آن دسته از مهارتهایی هستند که به واسطه آنها افراد می توانند در گیر تعاملهای بین فردی و فرایند ارتباط شوند؛ یعنی فرایندی که افراد در طی آن ، اطلاعات، افکار و احساسهای خود را از طریق مبادله کلامی و غیر کلامی با یکدیگر در میان می گذارند (هارجی، ساندرز، و دیکسون،1386). این مهارت­ها مشتمل بر مهارت­های فرعی یا خرده مهارت­های مربوط به "درک پیام­های کلامی و غیر کلامی" ، " نظم دهی به هیجان­ها" ، " گوش دادن" ، "بینش نسبت به فرایند ارتباط" و " قاطعیت در ارتباط" است که اساس مهارت­های ارتباطی را تشکیل می دهند. این مهارت­ها از چنان اهمیتی برخوردارند که نارسایی آنها با احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی، ناسازگاری اجتماعی، افسردگی، عزت نفس پایین و عدم موفقیت­های شغلی و تحصیلی همراه می باشد (حسین چاری و فداکار،1384).

در واقع مهارت­های ارتباطی به رفتارهایی اطلاق می­شود که به فرد کمک می­کند عواطف و نیازهای خود را به درستی بیان کند و به اهداف بین فردی دست یابد. این مهارت­ها شامل مواردی است که در ذیل به آن­ها پرداخته می­گردد.

2-5-1 مهارت گوش کردن

از میان مهارت­های گوناگون ارتباطی، گوش کردن یکی از مهم­ترین مهارت­هایی است که با پرورش آن می­توان کارایی خود را در تمامی مراحل زندگی به ویژه دوران تحصیل افزایش داد، ضمناً این مهارت یکی از مشکل­ترین مهارت­هاست.

گوش دادن تعهدی برای فهمیدن و رسیدن به درک همدلانه است؛ اصطلاح «گوش دادن» در برخوردهای اجتماعی به دو معنا به کار می­رود یکی از آنها اشاره به گوش دادن آشکار دارد که گوش دادن فعال نامیده می­شود. انسان وقتی فعالانه گوش می­دهد که رفتارهایی انجام دهد که حاکی از توجه او به طرف مقابل است. دومین معنای گوش دادن به فرایند شناختی جذب اطلاعات اشاره دارد. در این تعبیر گوش دادن نشانه رفتارهای آشکار شنونده نیست بلکه به جنبه­های نهفته رفتارهای او اطلاق می­شود. برای مثال ممکن است به طور پنهانی بی آنکه علامتی دال بر توجه به دیگران از خودمان نشان دهد به صحبت­های آنان گوش دهد. گوش دادن منفعلانه به همین گوش دادن گفته می­شود(البرتی[1] و امونز[2] ، 1374 ).

مهارت ابراز وجود

ابراز وجود یعنی حمایت نمودن از حق و عقیده خود، بدون این که به حق و عقیده دیگران تجاوزی شود(شلینگ[3]، 1386). ژوزف و ولپی ابراز وجود را اینگونه تعریف می­کند: ابراز مناسب هرگونه هیجانی نسبت به طرف مقابل بدون احساس اضطراب. بنابراین افرادی که در موقعیت های میان فردی منفعل یا پرخاشگر هستند، موردهای مناسبی برای جرأت آموزی تلقی نمی شوند.

جرأت آموزی، برای اغلب اضطراب های مربوط به تعامل های میان فردی یک درمان انتخابی محسوب می شود. از جمله موردهای مناسب برای جرات آموزی این تیپ افراد هستند: کسانی که می ترسند از سرویس بد یک رستوران شکایت کنند، چون نگران هستند که احساسات گارسون جریحه دار شود؛ افرادی که نمی توانند موقعیت اجتماعی کسالت آور را ترک کنند، چون می­ترسند نمک نشناس تلقی شوند؛ آنهایی که نمی­توانند عقاید خود را ابراز کنند، زیرا می­ترسند دیگران از آنها خوششان نیاید؛ کسانی که می ترسند به استادان یا مظاهر قدرت بگویند که دوست ندارند منتظر بمانند، زیرا می ترسند این مظاهر قدرت عصبانی شوند؛ افرادی که نمی­توانند افزایش حقوق یا نمره بالاتری را درخواست کنند، زیرا احساس حقارت می کنند، و کسانی که به خاطر ترس از باختن نمی توانند در بازی­های رقابتی شرکت جویند (پروچاسکا[4]، 1389). ابراز وجود کردن برابری میان انسان­ها را افزایش می­دهد، به فرد امکان می­دهد تا به سود خود اقدامی صورت دهد و بدون اضطراب بی دلیل روی پای خود بایستد و احساسات خود را صادقانه و با خیالی راحت ابراز کند، به فرد امکان می­دهد که بدون ضایع کردن حقوق دیگران، حقوق خود را به دست آورد (البرتی و امونز، 1374 ).



[1] Albert

[2] Emmons

[3] Schelling

[4] Prvchaska



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری درباره مهارت های اجتماعی

مبانی نظری درباره مهارت های اجتماعی
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 9
فرمت فایل doc
حجم فایل 66 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 48
مبانی نظری درباره مهارت های اجتماعی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مهارت های اجتماعی

مفهوم مهارت های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی[1] رفتارهایی هستند که به مردم برای کنش متقابل با دیگران کمک می‌کنند. در مدرسه، کنش متقابل ممکن است با هم‌کلاسی‌ها، معلمان و سایر کارکنان مدرسه باشد. در مراحل بعدی زندگی، این کنش متقابل با همکاران، سرپرستان، دوستان و افراد دیگری برقرار می‌شود که شخص ملاقات می‌کند(رندی ومیشل[2]،2008: 2).

اگرچه تعاریف زیادی برای مهارت‌های اجتماعی ارائه شده، اغلب صاحب‌نظران عقیده دارند که مهارت‌های اجتماعی هفت ویژگی دارند:

v ابتدا از طریق یادگیری (برای مثال، مشاهده، الگوسازی، تمرین و بازخورد) کسب می‌شوند.

v شامل رفتارهای غیرکلامی و کلامی مجزا و خاصی هستند.

v عاطفه و رفتار مناسب را نیز دربرمی‌گیرند.

v از طریق تقویت اجتماعی ارتقا می‌یابند.

v شامل تعامل با محیط و همراه با واکنش‌های مناسب می‌شوند.

v انجام آن‌ها از ویژگی‌های محیطی تأثیر می‌پذیرد.

بنابراین، مهارت‌های اجتماعی رفتارهایی هستند که آموخته می‌شوند و بر روابط با همسالان و بزرگسالان تأثیر می‌گذارند. معمولاً مهارت‌های اجتماعی را به عنوان صفات شخصیتی عمومی در نظر نمی‌گیرند و آن‌ها را رفتارهای خاص موقعیتی و مجزایی می‌دانند که سن، جنس، وضعیت اجتماعی و تعامل با دیگران، بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند(سلیمانی،1390: 35).

آموزش مهارت‌های اجتماعی چهار هدف اولیه دارد:

  1. بهبود فراگیری‌ مهارت‌های اجتماعی؛
  2. بهبود عملکرد مهارت‌های اجتماعی؛
  3. کاهش یا برطرف کردن مشکلات رفتاری؛
  4. تسهیل تعمیم‌دهی و نگه‌داری مهارت‌های اجتماعی(رندی ومیشل،2008؛به نقل ازپورمختار،1392).

هنگام برنامه‌ریزی یک برنامة آموزش مهارت اجتماعی، مسائل متعددی وجود دارند که باید مورد ملاحظه قرار گیرند. مهم‌ترین مسأله شاید موقعیت رشدی کودک باشد که همواره در حال تغییر است. رفتارهایی که برای سن خاصی مناسب هستند، ممکن است برای سن دیگر زود یا دیر باشند. این موضوع نیز در مورد روش‌های درمانی مصداق دارد. ما همواره باید این ملاحظات رشدی را به هنگام طراحی راهبردهای مداخله‌گرانه و ارزیابی آن‌ها در نظر بگیریم (متسون و اولندیک، 1384).

مهارت اجتماعی مجموعه رفتارهای آموخته شده ای است که فرد را قادر می سازد با دیگران رابطه اثربخش داشته و از واکنش های نامعقول اجتماعی خودداری کند. همکاری، مشارکت با دیگران، کمک کردن، آغاز گر رابطه بودن، تقاضای کمک کردن، تعریف و تمجید از دیگران و قدردانی کردن، مثالهایی از این نوع رفتار است. یادگیری رفتارهای فوق و ایجاد رابطه اثربخش با دیگران یکی از مهمترین دستاوردهای دوران کودکی است. متاسفانه همه کودکان موفق به فراگیری این مهارت ها نمی شوند. به همین دلیل، اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.

کودکانی که مهارت اجتماعی کافی کسب کرده اند در ایجاد رابطه با همسالان و یادگیری در محیط آموزشی موفق تر از کودکانی هستند که فاقد این مهارت هستند. پژوهش های طولی موید تاثیر منفی نقص مهارت اجتماعی بر سلامت روانی کودک است. مهارت اجتماعی به کودک کمک می کند تا با دیگران رابطه اثربخش داشته باشد. اغلب کودکان در ارتباط با اطرافیان(والدین، خواهران، برادران و همسالان) این مهارت را بدون تلاش فرا می گیرند(پاولس و الیوت، 2001). به همین دلیل اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.

اسلبی و گوارا(2003) مهارت اجتماعی را مترادف با سازگاری اجتماعی می دانند. از نظر آنها مهارت اجتماعی عبارت است از توانایی ارتباط متقابل با دیگران در زمینه خاص اجتماعی، به طوری که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد.

استرایر(2004) مهارت اجتماعی را همانند سازگاری متقابل کودک با محیط اجتماعی و در رابطه با همسالان می داند. در این مدل، سازگاری به توانایی و ظرفیت کودک در پیش بینی کردن، جذب نمودن و عکس العمل نشان دادن به نشانه های موجود یک بافت اجتماعی دارد. این نشانه ها شامل حالات عاطفی یا رفتار همسالان می باشد. در این فرایند رشد عاطفی و اجتماعی کودک دخالت دارد، توانایی کودک یا نوجوان در انتخاب رفتار مناسب و ارزشیابی در مورد روابط اجتماعی و ساختار گروه، میزان مهارت و قابلیت اجتماعی را مشخص می سازد.



[1]-Social Skills

[2]-Randy & michelle



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق درباره خانواده

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق درباره خانواده
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 10
فرمت فایل doc
حجم فایل 27 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 19
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق درباره خانواده

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

نظریات درباره خانواده

نظریه کارکرد گرایی

کارکرد گرایان بر خانواده به منزله نهاد بنیادین جامعه تاکید داشته اند؛ به ویژه بر نقش خانواده در اجتماعی شدن کودکان، دیدگاه کارکرد گرا، جامعه را هم چون مجموعه ای از نهادهای اجتماعی می بیند که کارکرد های معینی برای تضمین تداوم و وفاق جامعه دارند.

طبق این دیدگاه خانواده وظایف مهمی را به انجام می رساند که جزو نیازهای اساسی جامعه هستند و به بقای نظم اجتماعی کمک می کنند. از نظر این دیدگاه دو کارکرد اصلی خانواده عبارتنداز: اجتماعی شدن اولیه و تثبیت شخصیت، اجتماعی شدن، اولین فرآیندی است که کودکان هنجارهای فرهنگی جامعه ای را می آموزند که در آن به دنیا آمده اند و تثبیت شخصیت به معنای نقشی است که خانواده با کمک و حمایت عاطفی از اعضای بزرگسال خود بر عهده دارد .

خانواده هسته ای مناسب ترین و کارآمدترین نوع خانواده برای پاسخگویی به نیازهای جامعه‌ی صنعتی است، در واقع تخصصی شدن نقش ها در خانواده‌ی هسته ای، مستلزم این بود که شوهر به عنوان نان آور نقش ابزاری را بر عهده بگیرد و زن نقش احساسی و عاطفی داخل خانه را قبول کند.(والش[1]2009).

به هر روی این دیدگاه گرچه در زمان خود قابل قبول به نظر می رسید اما با توجه به تغییرات صورت گرفته در جوامع می توان چنین گفت که این نظریه در حال حاضر نارسا است.

2-1-2- نظریه فمینیستی

دیدگاه های فمنیستی تقریباً از دهه 1960 شکل گرفته و به ارائه نظریاتی نو پرداخته اند، خانواده را از منظر دیگری مورد بررسی قرار داده اند. فمنیست ها، بیشتر به مطالعه‌ی نابرابری های موجود در بسیاری از حوزه های زندگی خانوادگی پرداخته اند از جمله نابرابری های موجود در تقسیم کار خانگی، روابط نابرابر قدرت و فعالیت های مراقبتی و تیمارداری.

هورنای[2] به عنوان اولین فمنیست، نگرانی خود را در مورد تعارض های روان شناختی در تعریف نقش های زنان ابراز نمود و آرمان سنتی مادری را با دیدگاه جدید تر مقایسه کرد (هورنای 1967) در طرح سنتی که خیلی از مردان آن را تایید می کردند نقش زن عشق ورزیدن تحسین کردن و خدمت کردن به شوهرش بود هویت او بازتابی از هویت شوهرش بود. هورنای اظهار داشت که زنان مانند خود او با پرورش دادن توانایی ها و دنبال کردن مساغل جویای هویت خودشان هستند . این نقش های سنتی و نوین تعارض هایی را ایجاد می کند که برخی زنان تا به امروز در حل کردن آن مشکل داشته اند. یک فمنیست با بهره گیری از کار هورنای در اوج جنبش زنان نوشت : "

زنان امروزی بین دلپذیر کردن خود برای مردان و دنبال کردند اهدافشان گیر کرده اند این هدف های متضاد ، رفتار های متناقضی را ایجاد می کنند: اغواگری در برابر پرخاشگری تمکین در برابر جاه طلبی، زنان امروز ی بین عشق و کار گیر گرده اند و در نتیجه در هر دو نا خشنودند." (وستکات[3]، 1986)

در واقع یکی از مهمترین برنامه های فمنیست ها دگرگونی در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومی و تضعیف نقش مادران در نعاد خانواده می باشد. به عقیده دو بوار آنچه زن را در قید بندگی نکه می دارد دو نهاد عمده ی ازدواج و مادر ی است . وی نظام خانواده را به عنوان رکنی برای حیات اجتماعی و پرورش انسان های سالم به شدت مورد حمله قرار داده و ازدواج را نوعی فحشای عمومی و عامل بدبختی زنان دانست و مخالفت با تولید مثل و مشکل رایج و روابط جنسی رل به عنوان مسائل اساسی جنبشی فمنیسم تلقی کرد. (فتح معماری 1389.)



[1] walsh

[2] horney

[3] vostcat



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری درباره هوش معنوی

مبانی نظری پایان نامه درباره هوش معنوی
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 3
فرمت فایل doc
حجم فایل 43 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 33
مبانی نظری درباره هوش معنوی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

هوش

هوش رفتار حل مسألۀ سازگارانه­ای است که در راستای تسهیل اهداف کاربردی و رشد سازگارانه جهت­گیری شده است. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی می­شوند، کاهش می­دهد. این مفهوم هوش، مبتنی بر گزاره­ای است که فرایند حرکت به سوی اهداف، انجام راهبردهایی را برای غلبه بر موانع و حل مسأله ضروری می­سازد(ایمونز، 1999؛ استرنبرگ[1]، 1997؛ به نقل از نازل[2]، 2004).

گاردنر[3] هوش را مجموعه توانایی­هایی می­داند که برای حل مسأله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می­شوند، به کار می­رود. از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند از: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بدنی ـ حرکتی، هوش­های فردی (که شامل هوش درون­فردی و بین­فردی می­شود)، هوش طبیعتی و هوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی است (آمرام، 2005).

مفهوم تحلیلی غرب[4] از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطلاعات
می­شود؛ در حالی که رویکرد ترکیبی شرق[5] نسبت به هوش، مؤلفه­های گوناگون عملکرد و تجربه انسان، از جمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل[6] (یکپارچه) دربرمی­گیرد (نازل، 2004).

در مجموع، هوش عموماً باعث سازگاری فرد با محیط می­شود و روش­های مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار می­دهد. همچنین توانایی شناخت مسأله، ارائه راه­حل پیشنهادی برای مسائل مختلف زندگی و کشف روش­های کارآمد حل مسائل از ویژگی­های افراد باهوش است (سعیدی،1391).

معنویت

معنویت[7] به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی می­شود بیلوتا[8] معتقد است معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای شود که فراتر از خودمان است (جانسون[9]، 2001).

معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه­های مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد (وگان[10]، 2002).

ایمونز[11] تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت می­تواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فرد (مثلاً سلامتی بیشتر) را پیش­بینی می­کند و قابلیت­هایی را مطرح می­کند که افراد را قادر می­سازد به حل مسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر، ایمونز را مورد انتقاد قرار می­دهد و معتقد است که باید جنبه­هایی از معنویت را که مربوط به تجربه­های پدیدارشناختی هستند (مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی) از جنبه­های عقلانی، حــل مسأله و پردازش اطلاعات جدا کرد. (آمرام، 2005) می­توان علت مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسأله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل،[12] اخلاق[13] و شخصیت است را به نگاه شناخت­گرایانه آنان از هوش نسبت داد (نازل، 2004)

وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:

1ـ بالاترین سطح رشد در زمینه­های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر می­گیرد.

2ـ یکی از حوزه­های رشدی مجزا می­باشد.

3ـ بیشتر به عنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)

4ـ شامل تجربه­های اوج می­شود.

معنویت در دیدگاه مؤلفان این مقاله عبارت است از: ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ و خم­های زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود متعالی و درک حضور دائمی وجود متعالی در هستی معنادار، سازمان­یافته و جهت­دار الوهی. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجه انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا می­یابد (موسوی،1391).

هوش معنوی و مؤلفه­های آن

معنویت، به‌عنوان یک هوش، بیانگر مجموعه‌ای از توانایی‌ها و ظرفیت‌ها و منابع معنوی است که کاربرد آن موجب افزایش انطباق‌پذیری و در نتیجه ارتقای سلامت روان افراد می‌شود (زوهر و مارشال[14]، 2000؛ کینگ[15]، 2008). معنویت، نیاز فرا رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خود فرد است. این آگاهی ممکن است منجر به تجربه­ای فراتر از خود ­شود (کرچتون[16]، 2008).

از سوی دیگر، در برخی دیدگاه‌ها بر جنبه‌های عاطفی و رفتاری هوش معنوی تأکید شده است. هوش معنوی به‌عنوان انتخاب بین روح و نفس و هم‌چنین، به‌عنوان داشتن عملکرد عاقلانه و توأم با عطوفت همراه با حفظ صلح درونی و بیرونی در هر شرایطی تعریف شده است. در این‌گونه تعاریف بر جنبه‌های تعالی‌جویانه، درستکارانه و مهرورزانه‌ی هوش معنوی تأکید گردیده است (مرعشی، 1390).



[1]. Sternberg R.

[2] Nazel

[3]. Gardner H.

[4]. Western analytic concept

[5]. Eastern synthetic aproach

[6]. Integrative relation

[7].Spirituality

[8] . Bilouta

[9]- Janson

[10]. Vegan

[11]. Emmons

[12]. Intention

[13]. Morality

[14]. Zohar & Marshall

[15]. King

[16]. Crichton



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تعهد سازمانی

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تعهد سازمانی
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 6
فرمت فایل doc
حجم فایل 51 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 31
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تعهد سازمانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مبانی نظری متغیر

تعهد سازمانی

تعهد عبارت است از به گردن گرفتن کاری ، به عهده گرفتن ، نگاه داشتن ، عهد بستن ، پیمان بستن می باشد( سامرز، 1987).

فرهنگ وبستر[1] تعهد را این گونه تعریف کرده است .

1- عمل به تعهد شدن به یک مسئولیت و یا یک باور

2- عمل ارجاع یا اشاره به یک موضوع

3- تقبل یا به عهده گرفتن کاری

4- حالیت یا وضعیت اجبار یا الزام عاطفی به انجام کاری

تعهد سازمانی یک عامل اساسی در توسعه و حفظ سخت کوشی و فداکاری در میان کارکنان محسوب می گردد. زمانی که انگیزه ی بالا برای موفقیت لازم بوده و کارکنان از دانش شغلی لازم برخوردارند، وابستگی شدید به کار و سخت کوشی بسیار باارزش ومهم می باشد. بنابراین یکی ازویژگیهای سازمان های موفق برخورداری از نیروی انسانی فوق العاده سخت کوش و فداکار است (ساروقی ، 1375).

سختکوشی ، فداکاری و تعلق نشان دهنده ی تعهد فردی است . همچنین تعهد سازمانی شامل پیوستگی روحی به سازمان ، احساس تعلق شغلی ، وفاداری و اعتقاد به ارزشهای سازمان می باشد. مطالعات ( اوچی در سال 1971 ) نشان می دهد که مکانیزم اساسی کنترل و افزایش بهره وری در شرکت های ژاپنی ،تعهد به ارزشهای سازمانی است . همچنین بسیاری از سازمانها با استفاده از نظام پرورش تعهدفکری و تعهد سازمانی توانسته اند به مزیت های رقابتی دست بیابند و تحولات چشمگیری در سازمان خود ایجاد نمایند (ساروقی ، 1375).نیروی انسانی در هر سطحی به عنوان یک بار خلاق ، پرمایه وکاردان به شمار می آید و کارکنان با تلاش مستمر روش های نوین و بهتری را یافته و نتیجتاً عملکرد بهتری راخواهند داشت . ارزشهای فرهنگی که مهم ترین عامل محسوب می شود در ابتدا باید منجر به افزایش تعهد مدیران و رهبران سازمان ها گردد. آنها باید خودشان نسبت به ماموریت ها و هدف های مهم سازمان متعهد ، و نگهبان و حافظ این تصویر مهم باشند و آنگاه بتوانند این ارزش مهم را در کل سازمان گسترش دهند ؛ زیرا ارزش های فرهنگی به وسیله ی آنها شکل گرفته و گسترش می یابند (سامرز، 1987).این وظیفه با توجه به اهمیت انسان ها در رویارویی با تغییرات محیطی از مهمترین نقشهای مدیران در سازمان ها به شمار می روند ، زیرا یکی از موضوعات مهم بهبود و بهسازی سازمان ها ، تغییر در ارزش ها و نگرشها کارکنان و ایجاد الگوهای رفتاری مناسب ومطلوب و در واقع اداره ارزش های فرهنگی است( سامرز، 1987).

تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر رفتار سازمانی به شیوه های متفاوت تعریف شده است . معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر می گیرند . براساس این شیوه ، فردی که به شدت متعهد است ، هویت خود را از سازمان می گیرد در سازمان مشارکت دارد و با آن در می آمیزد واز عضویت در آن لذت می برد(ساروقی ،1375).

منابع موجود در مورد تعهد سازمانی دو دیدگاه کلی درباره این مفهوم ارائه می کند: یک دیدگاه، تعهد سازمانی را امری نگرشی یا عاطفی می داند. بر اساس این دیدگاه، تعهد سازمانی عبارتست از «دلبستگی و علاقۀ قوی به سازمان و تعیین هویت با آن » که از نظر مفهومی دست کم سه عامل می توان برای آن در نظر گرفت: 1- پذیرش و اعتقاد قوی به اهداف و ارزشهای سازمان، 2- تمایل به تلاش زیاد برای تحقق اهداف سازمان، 3- تمایل شدید به باقی ماندن و عضویت در سازمان دومین دیدگاه ، تعهد سازمانی را امری رفتاری تلقی می کند . این نوع تعهد که «تعهد حسابگرانه[2]» نامیده می­شود بر مبنای کارهای نظری بکر[3] و هومنز[4] استوار است .در این دیدگاه ، افراد به دلیل مزایا و منافعی که دارند و سرمایه­گذاری هایی که در سازمان کرده­اند به سازمان دلبسته می شوند و به عضویت خود در سازمان ادامه می­دهند (کشاورز، 1387) .



[1] - Webster Merriam

[2]Accountant commitment pattern of

[3]Becker

[4]Humans



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری نظریات پردازش اطلاعات

مبانی نظری نظریات پردازش اطلاعات
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 7
فرمت فایل doc
حجم فایل 39 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 24
مبانی نظری نظریات پردازش اطلاعات

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

نظریات پردازش اطلاعات

نظریه­های گوناگون در زمینه پردازش اطلاعات وجود دارد، برخی از مدل­ها خیلی محدود است، زیرا مهارت فرد را در یک یا چند تکلیف دنبال می­کنند. الگوهای دیگر، سیستم شناختی انسان را به صورت یک کل توصیف می­کنند. تبین کنش­وری ذهنی با استفاده از نظام کامپیوتر، به صورت مدل­های مختلفی بیان شده است که در زیر چند نمونه شرح داده می­شوند.

2-7-1- نظریه اتکینسون و شیفرین

مدل اتیکنسون و شفرین که تحت عنوان مدل مخزن[1] نیز گفته می­شود از شناخته شده­ترین مدل­ها است. اصطلاح مخزن از این باور منشأ گرفته است که اطلاعات در سه واحد از نظام که عبارتند از مخازن دریافت حسی، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت، اخذ، پردازش و حفظ می­شوند. سه واحد یاد شده سخت افزار نظام را تشکیل می­دهند. اتکینسون و شیفرین معتقدند که آن­ها فطری بوده و در کلیه افراد یکسان می­باشند، ولی هر سه قسمت از جهت سرعت در پردازشگری اطلاعات، محدودیت­هایی دارند و مخازن گیرنده­های حسی و حافظه کوتاه مدت از جهت گنجایش نیز محدود می­باشند. تقسیم بندی حافظه به حسی، کوتاه مدت و بلند مدت به ما کمک می­کند که بفهمیم انسان­ها چگونه وظایف مختلف را پردازش می­کنند (بندر، 2001؛ سوان­سن و سیز[2]، 2003، به نقل از کرک و همکاران، 2011 ). مشکلات در هر کدام از انواع این حافظه­ها می­تواند مشکلات بزرگی در یادگیری ایجاد کند (سوان­سن، زینگ و ژرمن[3]، 2009، به نقل از کرک و همکاران، 2011). علاوه بر سخت افزار ذهن، این نظام شامل فرایندهای کنترل یا راهبردهایی نیز می­باشد که معادل نرم افزار در نظام کامپیوتر است. راهبردها موجب می­شوند تا انسان قاطعیت و گنجایش پردازش و ذخیره اطلاعات را فزونی بخشند. برحسب نظریه اتکینسون و شیفرین فرایندهای کنترل، فطری نیستند، اکتسابی­اند و افراد در چگونگی به کارگیری آن­ها با یکدیگر تفاوت دارند (محسنی، 1383). حافظه حسی یا ثبت حسی[4]، اولین مرحله از ادراک محرک است که به حواس مربوط می­شود، به نظر می­رسد که بخش­های جداگانه­ای برای هر نوع ادراک حسی وجود دارد که هر کدام محدودیت­ها و دستگاه­های خود را دارند. انتقال سریع اطلاعات جدید به مرحله بعدی پردازش از اهمیت اساسی برخودار است. حافظه حسی مثل یک مدخل برای همه اطلاعاتی است که بعدا جزئی از حافظه می­شوند. این سطح از حافظه با محدودیت زمانی رو به رو است؛ به این معنی که اطلاعات ذخیره شده در آن، اگر به سطوح بالاتر انتقال پیدا نکنند به سرعت فراموش می­شوند. این اتفاق در کمتر از یک دوم ثانیه برای محرک­های بصری و در سه ثانیه برای محرک­های شنوایی بوجود می­آید. راه­های بسیاری برای حتمی کردن انتقال و روش­های بسیاری برای تسهیل این انتقال وجود دارد. برای این منظور توجه و خودکار شدن تاثیر عمده­ای بر حافظه حسی دارند (لوتز و هویت، 2003).



[1]. Store Model

[2]. Bender, Swanson & Saez

[3]. Zheng & Jerman

[4]. Sensory register



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی

ادبیات نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 8
فرمت فایل doc
حجم فایل 71 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 53
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق سلامت روانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

سلامت روان

ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه های«haelth» ،«haelp» به معنی کل و (heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم «heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد.

گراهام 1(1992) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشه شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است بدین ترتیب شامل ویژگی های معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است. و مستلزم تظاهر کارکرد بخش های مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش می دهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر می داند. تودور(1996) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف می کند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است و نمی توان آن را جدای از سایر پدیده های چند عاملی فهمید که فرد را به موازاتی که در جامعه به عمل می پردازد، می سازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسان هایی که موثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظه گرانه و گرایش شاد را حفظ می کنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می گیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می باشد. و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش ها، علایق ها و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه ای است که ما را قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود می کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را می سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود می آورد .سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد، که همراه است با درک واقعیت درون و بیرون از خود و رشد واقع بینی و استدلال.

2-2-1 سلامت روانی1

پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه ی« بهداشت روانی» و«سلامت روانی» و « بهزیستی روانی2»گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار می روند(هرشن سن3 و پاور4، 1988،ترجمه منشی طوسی،1374).

کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می کنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانی فر،1376).

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش آمدهای زندگی ( میلانی فر،1376).

2-2-2 تعریف سلامت روانی

سلامت روانی را می توان براساس تعریف کلی و وسیع تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده ای تغییر یافته است. عمر طولانی تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماریهای مهلک با کشف آنتی بیوتیک ها و پیشرفتهای علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تاثیر می گیرد و بر آنها تاثیر می گذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می کند که فرد با خود وسبک زندگی اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور براین است که فرد باید بر زندگی اش کنترل داشته باشد وفقط در چنین حالتی است که می توان آن قسمت هایی را که در باره ی خود یا زندگی اش مساله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور،1988، ترجمه منشی طوسی،1374 ).



1 . Graham

1.Mental Health

2.Well- Being

3.Hershenson

Power.4



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خواندن و مطالعه (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خواندن و مطالعه (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 19
فرمت فایل docx
حجم فایل 111 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 56
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خواندن و مطالعه (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق خواندن و مطالعه (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

میزان مطالعه و گرایش به خواندن و مطالعه از مهم‌ترین شاخص‌های رشد و توسعه است. بدون شک رشد و توسعه یک کشور در همه زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مرهون گسترش خواندن، مطالعه، نشر کتاب و برنامه‌ریزی آموزشی می‌باشد. جامعه‌ای که در آن خواندن و مطالعه حائزاهمیت است جامعه‌ای توسعه یافته است. تمام کشورهای توسعه یافته به خواندن و مطالعه اهمیت فراوان می‌دهند و در پی یافتن روش‌هایی برای علاقمند کردن افراد جامعه خود به کتابخوانی از هرنوع آن می‌باشند. توجه به مدل‌های خواندن و اینکه چگونه می‌توان بهتر خواند، و همچنین توجه به شیوه‌ها و روش‌های صحیح مطالعه عواملی است که این کشورها در پژوهش‌های خود مورد توجه قرار می‌دهند و در پی دستیابی به آنها هستند.

2-2 خواندن

اسمیت (1974) براین باور است که خواندن پایه مشترک موفقیت در تمام زمینه‌های تحصیلی است. خواندن دریافت عقاید، تجربیات، و مفاهیم است، فعالیتی است که به فرد اجازه می‌دهد تا دانش وسیعی را به دست آورد، این کیفیات کارکردی، خواندن را محور همه سطوح یادگیری قرار می‌دهد. به طوری که خواندن محور فعالیت‌های تحصیلی و به صورت ابزار موفقیت در سایر زمینه‌های درسی درمی‌آید.خواندن دربرگیرنده مجموعه‌ای از مهارت‌ها است که بازشناسی لغات نوشته شده، تعیین معنای لغات و عبارات و هماهنگ ساختن این معنا با موضوع کلی متن را شامل می‌شود. این کار مستلزم فرایندهایی است که در سطوح مختلف بازنمایی از قبیل حروف، کلمات، عبارات، جملات و واحدهای بزرگتر عمل می‌کنند. مشکلات خواندن، نوعا" شامل عدم توانایی در بازشناسی یا درک نوشته‌ها هستند. در این میان، بازشناسی، فرایند بنیادی‌تری محسوب می‌گردد، چرا که بیش از آنکه کلمه‌ای را درک کنیم باید آن را تشخیص دهیم (یعقوبی، 1383، به نقل از داکرل و مک شین، 1993، ترجمه، احمدی و اسدی، 1376).

عمل خواندن در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد. واژه‌ها دارای معنا هستند. بنابراین خواندن ترجمان مستقیم نمادها به فکرکردن یا گفتار است اما در واقع خواندن به این سادگی هم نیست. خواندن در اصل، فرایند شگفت‌آوری است که در آن فعالیت‌های شناختی زیادی باید به طور همزمان عمل نماید. فرایندی که خواندن نامیده می‌شود دقیقا" چیست؟ برخی از مولفان براین عقیده‌اند که خواندن یک فرایند رمزگشایی است و کودکان زمانی توانایی خواندن را کسب می‌کنند که پیوند میان نمادهای نوشتاری و اصوات گفتاری را یاد گرفته باشند. به گفته هریس و سایپی (1975) خواندن تفسیر معنادار نمادهای کلامی نوشته و یا چاپ شده است. و باریر (1988) نیز مطالعه و خواندن را به عنوان فرایند تفکر، ارزشیابی، داوری، تصویرسازی ذهنی، استدلال و حل مسئله تعریف کرده است. بر طبق نظر والاس و مک لامین (1979) خواندن عبارت است از ارتباط کلی فرد با اطلاعات نمادی. اطلاعاتی که با علایم و نشانه‌ها القا می‌گردد و معمولا" جنبه ادراک و فهم بصری یادگیری اطلاق شده و دارای هفت گام شامل تشخیص، جذب، درک کلی یا درک درونی، درک خارجی یا درک نهایی، نگهداری، یادآوری و ارتباط با یادگیری می‌باشد. خواندن فرایندی است شناختی که در آن دیدگاه‌های خواننده و فرایند خواندن ارتباط زیادی با مطلبی که می‌بایستی یادگرفته شود پیدا می‌کند (گلاور، برونینگ، 1375). فریار و رخشان (1376) بیان می‌کند که خواندن عبارت است از تبدیل نمادهای نوشتاری به نمادهای صوتی معادل آنها. اما مولفان دیگر معتقدند که خواندن چیزی بیش از یک فرایند رمزگشایی است و اعتقاد دارند که خواندن به معنای کسب مفهوم از یک متن است. خواندن اغلب مهارتی عادی در نظر گرفته می‌شود، ولی در واقع فرایندی پیچیده و عالی است که اجزای بسیار متفاوتی را دربرمی‌گیرد.رفتار پیچیده‌ای که خواندن نام دارد به گونه‌ای نگریسته می‌شود که از چندین رفتار یا مهارت مجزا و قابل تفکیک تشکیل شده است. به طورکلی می‌توان اکثر مهارت‌های خواندن را در طبقه مهارت‌های تحلیل کلمه، مهارت‌های درک مطلب جای داد. خواندن پیچیده‌ترین و درعین حال ارزشمندترین کنش ذهنی است و زیربنای یادگیری تحصیلی و سایر مراحل زندگی است (یعقوبی،1383). مهارت در خواندن یکی از مهم‌ترین نیازهای یادگیری دانش‌آموزان درزندگی امروز است. توانایی درک مطلب، تفسیر و استنتاج از متون درسی و غیردرسی، دانش‌آموزان را با افکار و اطلاعات جدیدی آشنا می‌سازد تا راه بهتر اندیشیدن و بهتر زیستن را بیاموزند. به عبارت دیگر سواد خواندن به معنای عام و جامع آن وسیله‌ای است که می‌توان از طریق آن به ذخایر بی‌انتهای تجربه بشری دست یافت. خواندن مهارتی است پذیرا و رمزگشا که خواننده با آن، پیام نویسنده را دریافته و رمزگشایی می‌کند. نویسنده با تقویت و گسترش جهان‌بینی خود از اطلاعات موجود، پیام خود را می‌آفریند و خواننده با ذکاوت، با کوشش بی‌دریغ خود به دریافت و کشف آن نائل می‌شود.گاهی اوقات، به غلط، خواندن را عملی منفعل و بی‌تحرک می‌نامند، زیرا پیام‌ها را بدان معنا که یک گوینده و یا نویسنده خلق می‌کند، نمی‌رساند. با وجود این نمی‌توان به سادگی پردازش فعال ذهن، این ساختکار پیچیده اندام انسان را برای ایجاد ارتباطی که حاصل می‌شود، فراموش کرد (خاوری، 1383).

تحقیقات فراوانی در زمینه "خواندن" انجام گرفته است که براساس یافته‌های آنها، یکی از مهم‌ترین عوامل موثر در علاقه به "خواندن"، درک یا شناخت ارزش خواندن و تبحر در این مهارت است. در تعریف ماهیت خواندن، باید نقش خواندن را در جامعه مورد توجه قرار داد. اوقات فراغت و گاهی تفریحات ما با خواندن روزنامه، مجله، کتاب و گزارش می‌گذرد. خواندن دستیابی به افکار و اندیشه‌های دیگران را در اقصی نقاط دنیا ممکن می‌سازد. خواندن در تحصیل و آموزش‌وپرورش نقش بسزایی دارد. نه تنها نظام آموزشی به خواندن مطالب زیادی در فرایند یادگیری نیاز دارد، بلکه قدرت فرد در این مهارت نیز یکی از شاخص‌های موفقیت در کار است (میرحسنی، 1381، به نقل از بانز و همکاران، 1984).

خواندن را در زمان‌های پیش یک مرحله ساده می‌دانستند، حال آنکه امروزه، متخصصان خواندن، معلمان خواندن، روانشناسان زبان و زبان‌شناسان همه براین عقیده هستند که خواندن یک مرحله فکری پیچیده است. تفکر یک فعالیت نهانی و ذهنی است و اثر آن موقعی مشهود می‌گردد که اعمال آشکاری پدید آید. کلاسمیر و گودوین می‌گویند تفکر یک فعالیت ذهنی است که لازمه نوع یادگیری است. با وجود سادگی ظاهری، تفکر به اندازه خود عمل یادگیری پیچیده است. در ارتباط خواندن با تفکر بیشتر در سطح جمله و پاراگراف بحث می‌شود، یعنی مراحل ذهنی در خواندن و استنتاج از جملات و متون پدید می‌آید.باید به خاطر داشت که معنی متن از معنی لغات و ساختمان دستوری آن متاثر می‌گردد. خواننده باید در حدی از مهارت زبانی باشد که بتواند نمادهای لغوی و ارتباط دستوری بین جملات را درک و از آنها معنی مطلوب را استخراج نماید. در عین حال درک نمادهای لغوی و ارتباط دستوری را به تنهایی، خواندن نمی‌توان به شمار آورد زیرا خواندن دارای مراحل پیچیده‌تر و غامض‌تری می‌باشد که تفکر، اصل اساسی آن است. در ارتباط با خواندن باید در نظر داشت که خواننده اندیشه‌هایی را که در نوشته نویسنده مستتر می‌باشند درک می‌نماید و از درهم آمیختن تجربیات خود با فعل و انفعالات فکری ، بصیرت پیدا می‌کندو با استخراج مفهوم بیان نویسنده و تجربیات او مفاهیم کلی به دست می‌آورد. در خواندن خواننده فقط کلمات را تشخیص نمی‌دهد و معانی را با آنها مربوط نمی‌سازد بلکه متناسب با هدفی که در ذهن دارد درباره مطالب خواندنی می‌اندیشد و به معانی مختلف آنها فکر می‌نماید. تفکر اساس و پایه خواندن است و بدون تفکر خواندن یک مرحله غیرفعالانه مکانیکی و خود به خود می‌شود. خواننده‌ای که خواندن را با تفکر همراه می‌سازد مطالب متن را مورد پرسش قرار می دهد، استدلال می‌کند، مقایسه می‌کند، استنباط و تفسیر می‌کند، تعمیم می‌دهد و نتیجه‌گیری می‌کند در حالیکه شخصی که تفکر را لازمه خواندن نمی‌داند هر مطلبی که در قالب نوشته به او ارائه گردد بدون اینکه درصدد اقامه دلیل و برهان و پرسش باشد قبول می‌نماید.یانگ می‌گوید: مهم‌ترین عامل در خواندن فکر کردن است نه مراحل حرکتی یا مکانیکی چشم، حوزه دید، لب‌خوانی و نظایر آنها (ورزگر، 1358).




سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای مقابله ای (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای مقابله ای (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 21
فرمت فایل docx
حجم فایل 45 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای مقابله ای (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارتهای مقابله ای (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

مهارتهای مقابله ای :

مهارت های مقابله ای، فنونی هستند که افراد در مواجهه با رویدادهای تنش زا به کار می گیرند. توانایی کنترل و تسلط بر موقعیت می تواند در افزایش توانمندی مهارت های مقابله ای موثر باشد و اثرات مخرب تنیدگی بر سلامت جسمانی و روانی جلوگیری کند. گاهی فرد می تواند افکاری را که درباره رویداد تنش زا دارد، تحت کنترل داشته باشد. که به آن کنترل شناختی گفته می شود. در مواردی کسب اطلاعات بیشتر درباره موقعیت تنش زا می تواند کمک کننده باشد. البته گذشته از این مهارت ها افراد می توانند در راستای پیشگیری از پیامدهای جسمانی و روانی تنیدگی، آموزش مهارت های مقابله ای را یاد بگیرند. آموزش مهارت های مقابله ای شامل آموزش مجموعه ای از روش های شناختی و رفتاری متعددی است که در جریان آن با هدف کمک به فرد آموزش داده می شوند تا بدین ترتیب فرد بتواند در بسیاری از موقعیت ها سازش لازم و سلامت روان را به دست آورد (دیماتئو 1991/ ترجمه موسوی).

- لازاروس (2000) مهارت های مقابله ای را به شرح زیر خلاصه می کند:

1- کاهش آسیب ناشی از شرایط محیطی

2- تحمل کردن حوادث یا واقعیت های منفی و یا تطبیق دادن خود با آن

3- حفظ تصویر ذهنی مثبت

4- حفظ تعادل احساسی و عاطفی

5- حفظ روابط رضایت بخش با دیگران

پاسخ های مقابله ای می توانند سه نتیجه به بار آورند:

1- حفظ شرایط احساسی حال حاضر

2- ادامه دادن فعالیت های روزمره که تحت تاثیر محرک تنش زا با وقفه روبرو شد است

3- احساس توانمندی روانی

- مقابله یا مدارای موثر برای رویارویی با علت محرک های تنش زا از چهار جزء اولیه تشکیل می شود:

1- راهبردهای موثر مقابله و مدارا

2- پردازش اطلاعات

3- اصلاح رفتار

4- رسیدن به راه حل های صلح آمیز و آرامش بخش (تسکین دهنده های فوری)

دیدگاههای نظری درباره مهارتهای مقابله ای :

درباره مقابله دیدگاه های نظری متفاوتی مطرح شده است که می توان از آنها موارد زیر را مورد مطالعه قرار داد:

- دیدگاه فرایدنبرگ و لویئس (به نقل از لازاروس 1993):

فرایدنبرگ و لویئس با تعریف مقابله به عنوان مجموعه ای از اعمال شناختی و عاطفی که در پاسخ به مسایل ویژه ای به کار برده می شود سه سبک مقابله ای را مطرح کرده اند که (1984) بر اساس نظریه لازاروس عبارتند از:

- سبک های بارور - مراجعه به دیگران و – سبک های نابارور (ناکارآمد)

این 3 نوع سبک از هیجده (18) نوع راهبرد تشکیل شده اند.

الف: سبک بارور: اجزا سبک بارور هشت راهبرد مقابله ای است.

1- حمایت اجتماعی: گرایش در میان گذاشتن مشکل با دیگران و جلب حمایت آنان به عنوان یکی از راههای کنترل کردن می باشد.

2- تمرکز بر حل مشکل: یک راهبرد مساله مدار می باشد که طی آن به طور منظم به بررسی مساله پرداخته می شود و با در نظر گرفتن دیدگاه های گوناگون با مشکل برخورد می شود.

3- سخت کوشی و موفقیت: این راهبرد توصیف کننده تعهد، بلند پروازی و تلاش زیاد می باشد.

4- تفریحات فیزیکی: منظور انجام فعالیت های ورزشی و داشتن آمادگی جسمانی برای برخورد مناسب با مشکل می باشد.

5- راههای آرام بخش: این راهبرد بیشتر به جهت آرام ساختن و (Relaxeition) است تا پرداختن به فعالیت های تفریحی و بدنی

6- حفظ تعادل خاطر: این راهبرد بیانگر ایجاد یا حفظ آرامش اطمینان به خود توانایی فرد برای مقابله با مشکل

7- تقویت رابطه با دوستان: حاکی از یک ارتباط صمیمی خاص می باشد.

8- تمرکز بر جنبه های مثبت (مثبت اندیشی): یعنی داشتن نگاهی مثبت و توجه به ویژگی های مثبت یک رویداد. (تا تمرکز بر بد اندیشی و ایجاد انرژی منفی)

- ب: سبک نابارور: مترادف سبک مقابله ای ناکار آمد (غیر مفید/ بی اثر)می باشند و از هشت راهبرد زیر تشکیل شده است:

1- نگرانی: بیانگر اهمیت دادن به آینده و به طور کلی خوشبختی در آینده به طور خاص می باشد.

2- حفظ تعلق خاطر: اهمیت دادن به ارتباط با دیگران به ویژه به آن چه که دیگران به آن فکر می کنند می باشد.

3- تفکر آرزومندانه: امیدواری به گرفتن یک نتیجه مثبت

4- کنار نیامدن (اجتناب دوری کردن): این راهبرد نشان دهنده دور شدن از مشکل و تسلیم شدن در برابر آن است.

5- کاهش تنش: فرد از راه تخلیه هیجانی و کاهش تنش سعی می کند احساس بهتری داشته باشد .

6- کناره گیری (خودداری): دوری کردن و کناره گیریفرد از جمع و دیگران و مخفی نگه داشتن مساله در خود و عدم ابراز آن به کسی

7- سرزنش خود: فرد خود را مسئول بروز نگرانی و مشکل می داند.

- ج: سبک مراجعه به دیگران: بیانگر مراجعه فرد به اشخاص دیگر جهت مساعدت و یاری خواستن از آن هاست و شامل چهار راهبرد است دیگران شامل همسالان، متخصصان، والدین و نیروهای معنوی / الهی می باشند.(عرفانی.1387)

1- راهبرد جستجوی حمایت اجتماعی: گرایشی است برای در میان گذاشتن مشکل شخصی با دیگر افراد و جلب حمایت آنان جهت کمک به وی

2- حمایت معنوی: نشان دهنده اعتقاد به خدا، دعا و نیایش کردن، توکل، امدادهای الهی و کمک گرفتن با این نیروی مذهبی است.

1- کمک حرفه ای: در این راهبرد فرد از اشخاص حرفه ای و متخصص آن حیطه خاص کمک می گیرد. (مثل کمک از وکیل برای جلب رضایت / کمک از دبیر ریاضی برای تقویت درسی)

2- اقدام اجتماعی: عملی است که فرد طی آن دیگران را است مشکل خویش مطلع می کند.

دیدگاه لازاروس ،فولکمن (1984) :به اعتقاد لازاروس ، فولکمن راهبردهای مقابله ای که به صورت آگاهانه صورت می گیرند؛ سه کار عمده برای افراد دارند:


1- perufetional



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تیزهوش (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تیزهوش (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 36
فرمت فایل docx
حجم فایل 50 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تیزهوش (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تیزهوش (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

معانی هوش در فرهنگ های مختلف به شکل گوناگونی وجود دارد اما به گونه کلی می توان هوش را از دیدگاه وکسلر چنین تعریف کرد: هوش مجموعه یا کل قابلیت فرد برای فعالیت هدفمند، تفکر منطقی و برخورد کار آمد با محیظ است . یکی از قدیمی ترین تعریف ها از هوش توسظ بنیه و سیمون مطرح شده است به عقیده آنها هوش یک قوه ی ذهنی بنیادی است که تغییر یا فقدان آن بیشترین اهمیت را در زندگی عملی آدمی دارد این قوه ی ذهنی همان قضاوت است که گاه تحت عنوان عقل سلیم، عقل عملی، ابتکار و توانایی انطباق با شرایط یاد می شود. درست قضاوت کردن، درست درک کردن، درست استدلال کردن، فعالیت های بنیادی این هوش است( اتکینسون واتکینسون ،1990،براهنی،1386 ).

یکی از تعاریفی که بسیار مورد استفاده قرار گرفته، تعاریفی است که در سال 1985 توسط وکسلر مطرح شده است. او هوش را یک مفهوم کلی تلقی کرد که شامل توانایی های فرد برای اقدام هدفمندانه، تفکر منطقی و برخورد موثر با محیط است. وی عقیده داشت هوش کلی را نمی توان با توانایی هوشمندانه معادل دانست. باید آن را به عنوان جلوه ای آشکار شخصیت به طور کلی تلقی کرد.

پیاژه هوش را فعالیتی می داند که از شخصیت سر می زند و دائماً در حال تغییر است. وی تعاریف موجود را برای هوش نمی پذیرد و می گوید من هوش را نه بر اساس ملاک ایستا، آن چنان که دیگران تعریف کرده اند، بلکه از جهتی که هوش را در تکامل خود سیر می کند تعریف می کنم. من هوش را به صورتی از تعادل یابی تعریف می کنم که تمام ساخت های شناختی به سوی آن هدایت می شود به عبارتی، هوش نتیجه‌ی تاثیر دائمی ومتقابل فرد با محیط است که اگر این رابطه به صورت متعادل صورت گیرد،موجب توانایی سازگاری فرد با محیط و پیشرفت هوشی می شود(پیاژه به نقل از سیف، 1390).

در تعریف استیس هوش یعنی دررفتار انطباقی فرد که معمولاً دارای عنصری از حل مساله است و توسط فرآیندهای عملی و عملیات شناختی هدایت می شود(سیف، 1390) .

2-3-2-تعریف کودکان تیز هوش

تیز هوشی عبارت است از مهارت‌ها یا تولیدات فرد که دارای ویژگیهای برتری ، نادر بودن، اثبات پذیری وارزشمندی باشد(استرنبرگ ،زانگ ،1949،امیری مجد،1385).

کودکان تیزهوش وبا استعداد کسانی هستند که بر طبق تشخیص افراد صلاحیت دار واهل فن به دلیل استعدادهای برجسته خود قادر به عملکردهای عالی هستند. این کودکان به خدمات وبرنامه های آموزشی متفاوتی ورای آنچه معمولاً از طریق برنامهعادی مدرسه ارائه می شود نیازمندند تا به مسئولیتشان نسبت به خود وجامعه واقف شوند(گالاگر ،1997،مهدی زاده،صافی،1387).

برخی از دانشمندان به واسطه داشتن هوش، استعداد وتوانایی یادگیری بالای متوسط با همسالان خود تفاوت دارند. این دانش آموزان در گروه دانش‌آموزان تیزهوش وبا استعدادقرار دارندکه با استفاده از نمره های هوشبهر شناسایی می شوند. نمره هوشبهر 120 یا بالاتر اولین ملاک تیز هوشی .استعداد تلقی می شود. البته ملاکهای امروزی گسترده تر از هوشبهر است. در زمینه تیز هوشی واستعداد نیز تعاریف متعددی ارائه شده است که اساساً بر توانایی بالا در مهارتهای تحصیلی، حرکتی، هنری وخلاقیت تأکید دارد. این گروه برای تحقق استعدادها وتوانایی های بالقوه خود به آموزش وخدمات ویژه ای نیاز دارند(لایسا ،2009،کاکابرایی، ارجمند نیا، افروز،1389).

از نظر هالگریت(1963)، کودک تیزهوش کسی است که در یکی از رشته های خاص از خود توانایی وبرجستگی قتبل توجهی نشان دهد(افروز،1389).

تعریف مارلند از تیزهوشی

کودکان تیزهوش و با استعداد ،کسانی هستند که به تشخیص متخصصان روان شناس و روان سنج ، دارای تواناییهای برجسته اند وقادربه انجام اموردرسطحی عالی میباشند.او عقیده دارد که این کودکان دارای توانایی های فوق العاده در یک یا چند زمینه از شش زمینه زیر هستند .

توانایی هوش کلی : این تواناییها ، بوسیله آزمونهای میزان شده هوش و توسط متخصص سنجیده می شود .

استعداد درسی ویژه : توسط آزمونهای پیشرفت تحصیلی اندازه گرفته می شود .

توانایی فکری آفریننده ، ابتکاری و مولد : دارای افکاری به طرزغیرعادی ابتکاری بوده‌و جنبه خلاقیت دارد.

توانایی رهبری :توا نایی نفوذ در دیگران را داشته و می توانند آنان را در جهت مورد نظر خود هدایت نمایند .

ذوق و استعداد هنری : افرادی که دارای ذوق و استعداد فوق العاده در زمینه های موزیک،شعر،نقاشی،رهبری ارکستروازاین دست هستند .

توانایی حرکتی فوق العاده: افرادی که معمولاً درمدرسه‌ بعنوان قهرمان دریکی از ورزشها شناخته می شود(معافی،رون،1393)


1- Intelligenece

2- Wechsler

3- Atkinson

1- Piaget

2- Estes

3- Gifted child

4- Stenberg

5- Zhang

6-Gallagher

1-Larissa



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم تحقیق)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 18
فرمت فایل docx
حجم فایل 133 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 42
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم تحقیق)

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم تحقیق)

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی

خودنظم بخشی رفتار

طبق نظر بندورا اگر اعمال تنها بوسیله پاداش و تنبیه بیرونی تعیین می­شدند، مردم شبیه بادبادک عمل می­کردند و هر لحظه تغییر جهت می­دادند تا خود را به عواملی که بر آنها تأثیر می­گذارد وفق دهند. با مردم غیر اصولی رفتار به دور از اخلاق و با مردم درستکار رفتار شرافتمندانه داشتند. حال اگر تقویت­کننده بیرونی و درونی رفتار را کنترل نمی­کنند پس چه چیزی آن­را کنترل می­کند؟ پاسخ بندورا این است که رفتار آدمی رفتار خود نظم داده شده است. انسان از تجربه مستقیم و غیر مستقیم معیارهای عملکرد را می­آموزد سپس آن معیارها پایه­ای می­شوند برای ارزیابی­های فرد. اگر عملکرد فرد در موقعیت­ها با معیارهای او هماهنگ بود مثبت ارزیابی می­شوند و اگر هماهنگ نبود منفی ارزیابی می­شود. از نظر بندورا تقویت درونی حاصل از ارزشیابی شخصی از تقویت بیرونی نیرومندتر است (هرگنهان، 2009).

یادگیری خود تنظیمی یک چشم انداز مهم در پژوهش­های اخیر روان­شناسی تربیتی است (آکسان، 2009). این رویکرد از سال 1980، مطرح شد و به واسطه اهمیتی که در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان دارد شهرت فزآینده­ای پیدا کرده است (ریان و پینتریج ، 1997؛ نقل از احمدی پور، 1387). یادگیری خود تنظیمی یک فرآیند فعال و خود رهنمون است که دانش آموزان، شناخت، انگیزش، نتایج، رفتار و محیط خود را در جهت پیشبرد اهدافشان کنترل و تنظیم می­کنند (گوداس و همکاران ، 2010).

زیمرمن5 یادگیری خود تنظیم را نوعی از یادگیری که در آن افراد تلاش­های خود را برای فراگیری دانش و مهارت بدون تکیه به معلم و دیگران، شخصاً شروع کرده و جهت می­بخشد تعریف می­کند به عبارت دیگر در این یادگیری افراد مهارت­هایی برای طراحی، کنترل و هدایت فرآیند یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و قادرند کل فرآیند یادگیری را ارزیابی کنند ( فرمهینی فراهانی و همکاران، 1387). تلاش­های فعالانه­ای که افراد به طور فراشناختی، انگیزشی و رفتاری در فعالیت­های یادگیری از خود نشان می­دهند (زیمرمن،2002).

نظریه یادگیری خودتنظیمی یکی از نظریه­هایی است که محققان و شناسانِ تربیتی در قالب آن به مطالعه می­پردازند. براساس نظریه یادگیری خود تنظیمی، مؤلفه­های شناخت، انگیزش و کنش­وری تحصیلی به صورت یک مجموعه درهم تنیده و مربوط به هم در نظرگرفته می­شوند (شیرازی تهرانی، ۱۳۸۱). بنابراین، استفاده از راهبردهای یادگیری خود -تنظیمی، از جمله عوامل تعیین­کننده در موفقیت تحصیلی محسوب می­شود و با بررسی آن می­توان عملکرد تحصیلی دانش آموزان را پیش­بینی نمود. پیش­بینی عملکرد تحصیلی، یکی از موضوع­های محوری مورد علاقه روان­شناسی تربیتی است ( فارنهام و همکاران، ۲۰۰۳؛ نقل از بوساتو و همکاران، ۲۰۰۰). خود تنظیمی تعیین اهداف، تکمیل برنامه­ای در جهت دستیابی به آن اهداف، تعهد نسبت به انجام آن برنامه، اجرای فعال برنامه و اقدامات دیگری که در جهت باز خورد و اصلاح یا تعیین جهت انجام می­شود (بندورا، 1986،1997 ؛ نقل از آسچ، 2005). به بیان دیگر افراد هم­پای اجتماعی شدن خود، اتکای کمتری به پاداش­ها و تنبیه­های بیرونی پیدا کرده و عمدتاً رفتارشان را خود، تنظیم می­کنند (کرین، 2006).

مطالعه سوابق و تحقیقات نشان می­دهد که پیرامون خودتنظیمی تحصیلی پرسشنامه اندکی وجود دارد. مطالعه دوگان وآندرد (2011) نشان داد که پرسشنامه خودتنظیمی از شش عامل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی، فراشناخت، کنترل و ارتباط شخصی، خود اثربخشی تشکیل شده است. در بررسی دیگری مگنو (2011) به این نتیجه رسید که پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی دارای هفت عامل می­باشد شامل حافظه، هدف­گزینی، خودارزیابی، جستجوی کمک، ساختار محیطی، مسئولیت یادگیری باشد و برنامه­ریزی و سازماندهی می­باشد.

انواع خود نظم بخشی

زیمرمن و مارتینز در سال 2002 بین چند نوع خود تنظیمی در حیطه تحصیلی تفاوت قائل شده­اند که این انواع خود تنظیمی براساس میزان درونی شدن آنها تقسیم­بندی شده است.

نظم­دهی بیرونی

در پایین­ترین سطح پیوستار درونی­سازی قرار دارد. در این حالت، شخص منحصراً بر اساس وقایع بیرونی مورد انتظار دست به انجام عملی می­زند یا از انجام یک رفتار باز داری می­کند .

نظم­دهی درون فکنی شده

میزان زیادی از درونی­سازی به وسیله نظم­دهی درون فکنی­شده تبیین می­شود. در این سطح، شخص خود را با تأیید خود یا عدم تأیید خود، نظم می­بخشد .دانش آموز درون فکنی کرده تکلیف خود را انجام خواهد داد و در صورت عدم انجام آن احساس گناه خواهد کرد. آلبرت بندورا در بررسی یادگیر ی خود تنظیمی، دانش­آموزان را به عنوان شرکت­کننده­های فعال از نظر فراشناختی، انگیزش و رفتاری در فرایند یادگیری می­داند. از نظر فراشناختی فراگیران خود تنظیم افرادی هستند که روحیه طراحی سازماندهی، خود آموزی و خود ارزیابی دارند. از نظر انگیزشی فراگیران خود تنظیم در تمام مراحل مختلف یادگیر ی خود را افرادی لایق، خود کار آمد و مستقل می­یابند. از نظر رفتاری فراگیران خود تنظیم، محیط­هایی را انتخاب می­کنند که یادگیری را افزایش دهد. در این راستا متغیرهای عاطفی مثل مفهوم خود و منبع کنترل با یادگیری خود­تنظیم نقش مهمی ایفا می­کنند .اصطلاح خود نظم دهی در یادگیری از سال 1980 معمول شده است. تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است به تعامل راهبردهای شناختی­، فراشناختی و انگیزشی در یک ساختار منطقی تأکید کرده­اند همچنین استنباط می­شود اصطلاح یادگیری خود نظم داده شده دارای بار « خود ارزشی » است به این دلیل که در این نوع رفتار ابزار و واسطه­ای است میان افراد و راهبردهای یادگیری آنها از یک سو و اهداف آنها از سوی دیگر. مثلاً ادراک فرد از توانایی­های خود و ادراک فرد از سطح دشواری تکلیف سرانجام بر چگونگی کیفیت یادگیری او تأثیر می­گذارد (زیمرمن و مارتینز، 2002؛ نقل از فرمهینی فراهانی و همکاران، 1387).


1.Hergenhan

2.Aksan

3.Ryan

4.Goudas

5.Zimmerman

1.Furenhum

2. Busato

3. Asch

4. Carina

5. Dgun & Andrade

6. Magno

1. Zimmerman & Marthins



سایت دانلود مقاله



وکیل پایه یک



مشاوره حقوقی



بانک مقاله



نیازمندی ها


فالو اتوماتیک اینستاگرام