دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 778 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 310 |
فهرست مطالب
چکیده..........
مقدمه.........
بخش اول(نیایش و ستایش).......
نیایش، ستایش و مترادفات آنها
اقسام نیایش
دین
بخش دوم(دین اسلام ونیایش).........
بخش سوم......... نیایش در شعر شاعران سبک عراقی
طریقه شعر خراسانی و عراقی
پیشینه نیایش های منظوم فارسی
نوع ادبی مناجات
نماز و نیایش در اشعار شاعران
انواع درخواست ها
بخش چهارم.........
فهرست منابع
چکیده
نیایش یکی از روحانی ترین لحظات زندگی هر مؤمن است. در همه ادیان آسمانی متناسب با تلقی و درک مؤمنان از دین شیوه ها و شکل هایی برای راز و نیاز با معبود فراهم شده است. شاعران هم به عنوان دارندگان روحهای لطیف و حساس در لابلای اشعار خود مناجات هایی نغز و دلنشین گنجانده اند که از لطیف ترین فرازهای آثارشان است. در این پایان نامه مناجات در شعرهای پنج تن از شاعران برتر سبک عراقی مورد بررسی قرار گرفته است. علت انتخاب سبک عراقی به دلیل لطافت و جنبه های غنایی بالای شعر این دوره است. در بین شاعران متعدد سبک عراقی نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ به اذعان غالب منتقدان مقامی والاتر و بالاتر از دیگران دارند.
این پایان نامه در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش اول کلیاتی درباره نیایش و معنای لغوی واصطلاحی آن و معادل و مترادف های دیگر آن بیان شده است. در بخش دوم سعی کرده ایم انواع یا شیوه های مناجات را در ادیان آسمانی بزرگ بررسی و تا حدودی مقایسه نماییم و بعد به مهم ترین شیوه های مناجات در دین اسلام بپردازیم. بخش سوم به نوع ادبی مناجات در ادبیات فارسی دری به طور کلی و در شعر سبک عراقی به طور جزئی پرداخته ایم. شیوه ها و محتواهای عمده مناجات ها در این نوع تقسیم بندی شده و اشکال آن استخراج شده است. بخش چهارم به بررسی جزئی و موشکافانه انواع نیایش در شعر شاعران این دوره اختصاص یافته است. شاعران برگزیده به ترتیب تاریخی هر کدام یک قسمت را به خود اختصاص داده اند. نخستین شاعر نظامی است که نیایش هایش بیشتر جنبه زاهدانه دارد و در مخزن الاسرار بیشتر از مثنوی های دیگر خود مناجات کرده است. در مثنوی های دیگر نیایش ها بیشتر در آغاز یا پایان مثنوی هاست. عطار اولین شاعر عارف این مجموعه است و مناجاتهایش ویژگی عارفانه دارد. مناجات های عطار در لابلای مثنوی هایش پراکنده است و گاه از زبان شاعر و گاه از زبان شخصیت های داستان هایش نقل شده اند. بی پروایی و جسارت و صمیمیتی که در این مناجات ها وجود دارد به آنها عمق خاصی بخشیده است. مولوی بدون تردید بهترین و نغزترین مناجاتهای ادبیات فارسی را در مثنوی و غزلیات خود آورده است. نگاه برخاسته از وحدت وجود او باعث می شود که در جاهایی که حتی با شمس یا دیگر مظاهر حق هم راز و نیاز می کند، رنگ اسمانی و منزهی به نیایش هایش می دهد. مناجات های مثنوی بسیار زیاد و عمیق هستند و انواع لایه های گفتگوی صمیمانه و خالصانه را با معبود شامل می شوند. سعدی بیشتر با نگاه زاهدانه نیایش می کند گرچه در جاهایی رنگ عارفانه به آن می زند. نیایش هایش سعدی در بوستان در ابتدا و انتهای کتاب بیشتر است، سعدی چند قصیده کامل را نیز به مناجات اختصاص داده است. مناجات های حافظ در بین این شاعران از همه کمتر است و شاید آن هم به دلیل کاربرد خاص غزل در شعر حافظ باشد و نگاه انتقادی تندی که به شرایط جامعه خود دارد. نیایش های حافظ بیشتر پراکنده و به صورت تک بیت هایی درخشان در لابلای غزل هاست.
کلمات کلیدی: نیایش- مناجات- شعر فارسی- سبک عراقی- راز و نیاز- سعدی- مولوی- عطار- نظامی- حافظ. غزل- مثنوی- عرفان.
مقدمه
سپاس وستایش ویژه ذات اقدسی است که انسان را آفرید تا او را پرستش کنند. سلام و درود بر خاتم پیامبرانش که بنده خاص اوست، وبراوصیای گرامی آن حضرت که همه شان بندگان شایسته او بوده ومی باشند بالاخص بر خاتم آنان که همچون مهر فروزان در پس ابر غیبت به شیفتگان خود نور امید می افشاند.
شاعران و نویسندگان پارسی زبان با بهره گیری از سخن پیامبر که فرمود "هر کاری با نام خدا آغاز نشود ابتر است" از دیر باز ،سروده ها و نوشته های خود رابا نام پروردگار جهان آغاز کرده اند وبزرگی و بخشندگی وی را ستوده و سر نیاز بر آستان او نهاده اند. بر پایه این شیوه پسندیده بهترین سرآغاز هر نوشته یا شعر فصلی است در نیایش خداوند وهیچ گنجی از گنج های حکمت ومعرفت گشوده نمی شوندمگر آن که وصف یگانگی آفریدگار هستی ،کلید آن باشد.
از آن جا که تحمیدیه ها در آغاز هر اثر ادبی بخش مختصری از متون ادبی را تشکیل می دهد وبا عنایت به با ارزش بودن آنها از نظر محتوا وکیفیت ،بر آن شدم تا در گشتی کوتاه در گل گشت دل گشای آثار تعدادی از پارسی سرایان نامور سبک عراقی ،دامنی از گلهای رنگین بچینم - گر چه از شمیم دلاویز آن دا منم از دست رفت- وبا مطالعه نیایش های شاعران وعرفا در لابلای متون آنها مرغ جانم به سوی افق مشرق به پرواز در آمد وبا مرکب عشق برای گذاشتن از وادی های دشوارقدم در راه طلب نهاده در آسمان توحید بال وپری زدم تا شاید نصیبی برم واز آن جا که گام نهادن در کوچه پس کوچه های اندیشه های عرفا وخوشه چینی از کلام آنها جسارتی غظیم می طلبید که در خور توان نگارنده نبود، اما شوق وافر به تحقیق در زمینه وموضوع رساله ، زمام اختیار ازکفش ربود و همچو حافظ طائر فکرش به دام اشتیاق افتاد که عنایت حق شامل حالش شد واو را در این راه رهنمون ساخت.
این وجیزه خوشه چینی از خرمن اندیشمندان ودل سوختگانی است که عمری را در این راه گام نهاده اند، قلم فرسایی در مورد این موضوع از ناقصی چون این حقیرکاری بس دشوار بود ولی از آنجا که سرمایه بازار عرفان عشق به ذات بی نشان است ،هیچ دستی از این بازار،دستار تهی باز نمی گردد، این حقیر قلم به دست گرفته به پژوهش و تحقیق پیرامون نیایش معبود پرداختم. ابتدا درباره نیایش وستایش ونیاز آدمی به دین و پرستش موجودی روحانی پرداخته شد و پس ازآن به پژوهش ونیایش ها و مناجات های شاعران نامور سبک عراقی پرداخته شد همواره تلاش شد تا مباحث همراه با مأخذ باشد، همواره کوشش شده تا مآخذ و مراجع مهم تر ارائه شود و از مآخذ درجه دوم و کم اهمیت تر چشم پوشی شود.
در پایان از شاعر خوش قریحه و مضمون یاب سبک هندی غنی کشمیری مدد می گیرم:
گر سخن اعجاز باشد بی بلند و پست نیست در ید بیضا همه انگشت ها یک دست نیست.
بخش اول
نیایش و ستایش
فصل اول
نیایش، ستایش و مترادفات آن ها
در همه ادیان و مذاهب در کنار وظایف فردی و اجتماعی که برای پیروان وضع شده، لحظات و زمان هایی هم برای ارتباط خالصانه و نزدیک با خالق در نظر گرفته شده است تا مؤمن در این لحظات بتواند پنهان ترین رازهای خود را با نزدیک ترین منبع آفرینش خود در میان بگذارد. این لحظات تنهایی را در فرهنگ دینی به اسامی گوناگونی نامیده اند. اسامی چون : نیایش، دعا، مناجات، حمد، ثنا، ذکر، تسبیح و ... در ادبیات فارسی این واژگان ریشه عربی یا ایرانی دارند و در عین این که تفاوت های اندکی با یک دیگر دارند؛ همه به یک مفهوم و دلالت واحد اشاره دارند و آن عبارت است از خلوت کردن و درد دل گفتن با خالق یگانه که سرچشمه همه فیض ها و لطف هاست.
برای شروع بحث و به منظور روشن شدن دامنه بحث در ابتدا ضروری می نماید تا به تعاریف و مفاهیم واژه نیایش و مترادفات آن در زبان فارسی بپردازیم.
نیایش:
در برهان قاطع ذیل کلمه نیایش آمده است:
«نیایش به معنی آفرین و تحسین و دعایی است که از روی تضرع باشد »[i]. این کلمه در زبان پهلوی nyayishn (پرستیدن) و در زبان ایرانی باستان nighayishn و در سانسکریت nyayati (آواز خواندن ) بوده است. نیاییدن مصدری بوده که در فارسی میانه به کار رفته و به معنی با مویه و نرم نرم سخن گفتن است. این نوع سخن گفتن مخصوص اعمال عبادی به خصوص راز و نیازهایی بوده که در هنگام نیاز و برای برآوردن حاجت به درگاه خداوند انجام می شده است. لحن این نوع راز و نیازها نرم و ملایم بوده و در فرهنگ ایرانی معمولاً در نیمه های شب یا صبح گاه و پس از انجام طهارت صورت می گرفته است. شخصیت های شاهنامه وقتی که در تنگنایی گرفتار می شوند طهارت کرده، سپس پیشانی بر زمین می نهند و با تضرع و گریه و زاری از خدا می خواهند تا گره از کارشان بگشاید. این نوع نیایش معمولاً در خلوت و دور از چشم دیگران صورت می گیرد.*
دکتر الکسیس کارل می گوید:
« نیایش پرواز روح آدمی است به طرف آن کانون روحانی عظیم و مرموز کائنات.»[ii].
محمدتقی جعفری درباره نیایش معتقد است:
آن حالت روحی که میان انسان و معبودش رابطه انس ایجاد نموده و کشش برقرار می سازد ، نیایش نامیده می شود.[iii]
حمد:
در زبان فارسی کلمه ای نداریم که ترجمان دقیق کلمه «حمد» باشد. دو کلمه مدح و شکر عربی در زبان فارسی معادل دارند که معمولاً از این معادل ها برای کلمه حمد استفاده می شود. مدح را می توان ستایش و شکر ار می توان سپاس ترجمه کرد. با این حال هیچ کدام به تنهایی رساننده معنای حمد نیستند.[iv]
مدح به معنای ستایش است؛ ستایش از احساس های مخصوص انسانی است. این احساس در حیوان وجود ندارد. انسان در مقابل کمال و جلال ، زیبایی های طبیعت و عظمت خداوندی زبان به ستایش می گشاید. حیوان نه قدرت درک آنها را دارد و نه می تواند ستایشگر این اوصاف باشد. البته گاهی عمل ستایش در انسان به صورت پستی ظاهر می شود که آن را چاپلوسی می گویندو از صفات رذیله به حساب آید. چاپلوسی در موردی که انسان امر بی حقیقتی را ستایش می کند. و چه زشت و ناپسند است که انسان قدرت ستایشگری خود را که باید کمال و جمال و عظمت و زیبایی های واقعی را ستایش کند، از روی طمع در پای موجودی صرف کند که هیچ ارزش ستایش ندارد.[v] قدرت ستایش گری برای آن است که انسان آن احساس عالی را ؛ یعنی تمجید و تکریم را؛ ارضا و اشباع نماید؛ نه این که در خدمت حس طمع که نوعی پستی است قرار دهد. [vi]
در ستایش های واقعی هیچ گونه طمعی در کار نیست، زیرا ستایش امری فطری و طبیعی است و انسان در مقابل زیبایی ها ناخوداگاه زبان به ستایش می گشاید. انسان وقتی در مقابل زیبایی ها و عظمت ها قرار می گیرد، خاضع می شود و خضوع خود را به صورت ستایش اظهار می کند و آن پدیده ی زیبا را تحسین می کند بدون آن که سودی از آن تحسین ببرد و این معنی کلمه ی مدح است.
ستایش:
اسم مصدر است از ستاییدن و ستودن. در پهلوی «ستایشن » بوده است. در معنای دعا، ثنا، شکر نعمت، مدح و نیکویی گفتن، ستودن و آفرین. مقابل نکوهش.
ستایش کردن به معنی شکر نعمت خدا را به جا آوردن و او را مدح نمودن، پرستیدن، در معنی عبادت کردن، خم شدن به رسم تعظیم و نماز بردن و... نیز معنی شده است. ستایش از نظر زمانی معمولاً در جایگاه دوم قرار می گیرد؛ یعنی در ابتدا نعمتی داده می شود و ستایش کننده پس از دریافت آن نعمت اقدام به ستایش می کند. یا در مقابل زیبایی یا عظمتی قرار می گیرد و مجذوب آن شده خواسته یا ناخواسته زبان به ستایش می گشاید.
دعا:
در لغت به معنی طلب فعل است[vii] و در اصطلاح، طلب کردن چیزی از خداوند و یاری خواستن از اوست.[viii] همچنین در تعریف دعا آورده اند که ندا کردن خداوند است با گریه و زاری برای آن که از دعا کننده دفع عذاب کند یا مطلوبش را برآورده سازد. در اصطلاح علمای بلاغت: «دعا یعنی طلب کردن دانی از عالی با تضرع و خشوع.»[ix] از نظر ابن عربی دعا به ضم دال، در لغت به معنای خواندن کسی ، حاجت خواستن، مدح و ثنا و نیایش و امثال آن آمده است و در عرف علما کلام انشایی است که دال بر طلب باشد با خضوع و آن را سؤال نیز نامند. ابن عربی در اعتبار و اهمیت دعا از حدیث پیامبر بهره می گیرد: الدعا مخ العباده؛ دعا مغز عبادت است، زیرا با مغز، اعضای دیگر بدن قوت می گیرند.[x] لغت دعا جایگاه خاصی در بین مسلمانان ، بلکه جهانیان دارد و 212 بار در قران کریم آمده است. به همین جهت، دعا، تبتل، ابتهال، تضرع، مطلق خواندن و صدا کردن، ندا، صدا، آواز، درخواست، طلب حاجت، مناجات، قنوت، ندبه، ذکر، سجده، رکوع، سجود، تسبیح، مسئلت، التماس، حمد، ثناو... از معانی غنی دعا و نیایش بر می آید که درفارسی ما آن را خواندن، نیایش، کرنش، زاری، راز و نیاز، ارتباط قلبی با خدا، ... می نامیم.[xi] اما حمد نه مدح خالص است و نه سپاسگزاری خالص. می توان گفت ترکیب مدح و سپاسگزاری حمد است؛ یعنی مقامی که هم لایق ستایش است و هم لایق سپاسگزاری. ستایش به خاطر عظمت و جلال و حسن و کمال و سپاسگزاری به دلیل نیکی ها و احسان و نعمت های فراوانی که به ما بخشیده است.
به نظر مطهری بعید نیست که در معنی حمد مفهوم دیگری نیز چون پرستش دخالت داشته باشد. پس در مفهوم حمد سه عنصر در آن واحد دخالت دارند: ستایش؛ سپاس؛ پرستش. وقتی می گوییم الحمدلله حمد مخصوص خداوند است. تنها سپاسگزاری نکرده ایم بلکه مفهوم ستایش و پرستش هم در آن گنجانده شده است. خداوند را به دلیل این که یگانه ذات شایسته پرستش است ستایش و سپاس و پرستش می کنیم.[xii]
مناجات:
مناجات مصدر عربی از باب مفاعله و ریشه آن کلمه نجو (نجا ) است . ابوهلال عسگری می گوید: «نجوا سخنی پنهانی است که با دوستت در میان می گذاری و گویی آن سخن را چنان بالا می بری که غیر از او کسی را بر آن دسترسی نیست و این بدان دلیل است که معنی اصل کلمه، رفعت و بلندی است و از همین ریشه است نجوه به معنی سرزمین بلند.»
راغب اصفهانی در معنی مناجات آورده است:« مناجات کردن با کسی، همان به راز سخن گفتن است و در اصل سخن گفتن با کسی در سرزمین بلند و دور از چشم دیگران است» در متون ادب فارسی از میان واژگانی که هم معنی نیایش آورده اند، مناجات بیشتر از لغات دیگر به این تعریف نزدیک است. می توان مناجات را در اصطلاح خاص دینی چنین تعریف کرد:
مناجات راز و نیاز گفتن بنده به درگاه خداوند است که معمولاً در خلوت از روی صفای قلب و رقت احساس، به منظور استغفار و جلب یاری و ترحم وی انجام می گیرد.
ذکر:
یاد کردن، بر زبان راندن، به معنای یاد، آوازه، صیت، ثنا، دعا، ورد، جمع اذکار. ذکر به معانی چندی به کار رفته است که عبارتند از: 1- به معنی خلاف نسیان و فراموشی. چون قول خدای تعالی: «و فانساه الشیطان ذکر ربه» (یوسف/42) 2- تلفظ و ذکر لسان «فاذکروا الله کثیراً »3- احضار امری در ذهن به نحوی که همواره بماند و غایب نشود و همیبن معنی نیز خلاف نسیان است. 4- الفاظ وارده خاص 5- مواظب بر عمل 6- ذکر قلب7- طاعت و جزا 8- صلاه 9- بیان. 10- حدیث. 11- قرآن . 12- علم. 13- شرف. 14- حفظ غیب. 15- شکر. 16- نماز جمعه. 17- نماز عصر.
ابن عربی گوید: ذکر، نعمت الهی است و با این که نعمت الهی است، خلق را از آن پاداش و مزدی است چنان که خدای تعالی فرماید: «فاذکرونی اذکرکم» (انبیاء/ 20)[xiii] در ایه 45 سوره عنکبوت بعد از آن که اهمیت نماز را بازگو می کند در پایان می افزاید: وَ لَذِِِکرُ اللهِ أکبَر. و بدین سان غایت نماز را که یادکرد خداوند است تأکید می کند. یا در آیه 14 سوره طه در خطاب به موسی می فرماید:أقم الصَلوهَ لذکری. نماز را برپا دار تا یاد من باشی. در اهمیت ذکر روایات بسیاری از پیامبر و معصومین آمده است. وقتی از ایشان پرسیدندکدامین عمل فضیلت بیبشتری دارد فرمودند: أن تَموتَ و لسانُِکَ رطبٌ بذکر الله. این که در حال مرگ نیز زبانت به یاد خدا مرطرب شود. از امام صادق نیز نقل شده است که هیچ چیز نیست مگر آن که برایش حدی است. مگر ذکر خدا که برای آن محدودیتی نیست.[xiv]
ماهیت تجربه دینی نیایش
در نیایش احوالی پدید می آید که فیلسوفان دین امروز آن را «تجربه دینی» می نامند؛ یعنی که آدمی با جان خود اموری را می یابد که در ذهنش خطور نکرده است. مواجهه وجودی با حقایقی پنهان و دور از دسترس حواس و برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و فراتر از تمامی آنچه که خوانده و شنیده است. انتقال این احوال و بازگفت این اسرار امکان پذیر نیست باید مرد راه بود و صادقانه گام در طریق سلوک نهاد و به آستان حقیقت رسید. [xv]
فیلسوفان غربی برای این سئوال سه پاسخ مهم و متفاوت مطرح کرده اند:
1- تجربه دینی، احساس یا ترکیبی از احساسات است. تجربه دینی احساس اتکای مطلق به موجودی متعالی است و مستقل از تصورات و باورها و افعال صاحب تجربه است و غیر شناختی است.
2- تجربه دینی، تجربه ای است که صاحبش آن را دینی تلقی می کند چرا که این تجربه بر اساس امور طبیعی برای او تبیین پذیر نیست.
3- تجربه دینی، نحوه ای ادراک است و ساختی مشابه ادراک حسی دارد. [xvi]
فلسفه نیایش و پرستش
فلسفه آفرینش انسان، بندگی و عبادت و عبودیت است. این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات/56) جن و انس را جز برای پرستش و بندگی خود نیافریدم. پس با این تصریح هدف اصلی آفرینش عبادت دانسته شده است. اما سؤالی که مطرح می شود این است که آیا در دوران های پیشین و اقوام گذشته امر پرستش چگونه صورت می گرفته یا چرا بعضی از انسان ها در گذشته به سوی بت پرستی یا ستایش عناصر طبیعت گرایش می یافته اند.
شور دینی، مبتنی بر شعور دینی است و شعور دینی بعدی اصیل و ریشه دار در وجود آدمی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. بسیاری از فیلسوفان و متکلمان به صراحت، بر اصیل بودن حس پرستش و دین ورزی آدمی مهر تایید نهاده اند. بدین سان نیایش بخشی از ساختار وجودآدمی است. همین بافت مستقیم حضوری است که او را به نیایش و تضرع در آستان حق فرا می خواند. نیایش در عمق جان او ریشه دارد نه اینکه حاصل ترس و جهل او در برابر سیل و طوفان و زلزله و بلایای طبیعی باشد.
متکلمان، عارفان و پدیده شناسانی چون شلایرماخر، به ویژه رودولف اتو ، نیایش و میل پرستش در آدمی را زاییده شعور به «مخلوقیت» او می دانند. آن جا که آدمی در می یابد موجودی است مخلوق و الوهیتی در کار است که خود را به گونه های مختلف جلوه گر می سازد، میل به ارتباط و عطش رسیدن و وصول به آن «مطلقاً دیگر» ( The wholly other) یا « نومنیوس» در او بیدار می شود.
دین شناسان غربی اعتقاد دارند که پرستش در بشر ازپرستش سنگ، چوب، خورشید، ماه، آب، آتش وحیوانات گوناگون به عنوان معبود و مسجود شروع شده تا ارباب انواع مختلف تکامل یافته و سرانجام به پرستش خدا رسیده است.
بسیاری از تاریخ نویسان که تاریخ ادیان می نویسند معتقدند که پرستش بشر در ابتدا از پرستش همین بت یا پدر خانواده شروع شد و از کوچک ها شروع شد به طوری که از خدای خانواده به خدای قبیله و از آن به خدای مملکت و... رسید و بشر در این سیر تصاعدی به خدای یگانه رسید.
قرآن بر عکس این نظر سر چشمه همه ستایش ها را در توحید و پرستش خدای یگانه می داند. قرآن می گوید ابتدا پرستش خدای یگانه بوده است و انحراف از پرستش خدای یگانه منجر به بت پرستی یا شرک شده است.
مرتضی مطهری عقیده دارد از نظر برخی از دانشمندان مانند ماکس مولر بشر ابتدا موحد و یگانه پرست بوده و خدای واقعی خویش را می پرستیده است. پرستش بت یا ماه یا ستاره یا انسان از نوع انحراف هایی است که بعداً رخ داده؛ یعنی بشر چنین نبوده است که پرستش را از بت یا از انسان مخلوقی دیگر آغاز کرده باشد و تدریجاً با تکامل تمدن به پرستش خدای یگانه رسیده باشد. حس پرستش که احیاناً به حس دینی تعبیر می شود در عموم افراد بشر وجود دارد.[xvii]
مطهری درباره نیاز انسان به پرستش می گوید:
یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود انسانها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان می دهد که در هر زمان و مکانی که بشر وجود داشته نیایش و ستایش هم وجود داشته است. پیامبران پرستش را نیاوردند بلکه نوع پرستش را به بشر آموختند و دیگر اینکه از پرستش غیر ذات یگانه (شرک ) جلوگیری به عمل آوردند[xviii].
عمق و اصالت گرایش انسان به پرستش معبود را می توان از استواری و عظمت بناهایی که در طول تاریخ برای پرستش گری بنیان گردیده دریافت. زیرا بشر خود درخانه کلوخین زندگی می کرده ولی کلیساها، کنیسه ها و مساجد و یا هر عمارت دینی را به بهترین وجه ساخته است و جنگهای سختی را در حمایت از معبود و مسجود خود تحمل می نموده است.
انسان از خود می پرسد چه چیز را و چگونه پرستش کند؟
طبعاً به عقل خود رجوع می کند همانگونه که حضرت ابراهیم (ع) به هنگام مواجهه با ماه پرستان، با آنان اظهار همراهی کرد و چون ماه ناپدید شد آن را عقلاً فاقد قابلیت خواند و سپس به خورشید روی آورد و به ظاهر نسبت به آن، اظهار علاقه نمود زیرا که بزرگتر و درخشنده تر بود و وقتی خورشید غروب کرد از آن نیز روی گرداند. (انعام/76 تا 79 )
قران کریم با یک معادله عقلانی بر پرستش همه اشیاء بی اراده و ناتوان خط بطلان می کشد و می فرماید : «و مالیَ لاَ اَعبُِد الّذی فَِطَرَنی وَ الیه تُرجَعون» (یس/22)یعنی چرا آن کس را که آغازم از او ، و انجامم به سوی اوست پرستش نکنم ؟« قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُون »(زمر/64) نیایش و پرستش خداوند متعال هنگامی از ارزش واقعی برخوردار است که بر پایه شناختی عالمانه از خداوند صورت گیرد. در تعریف پرستش شهید مطهری در کتاب مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی می نویسد:
«شناخت خدای یگانه به عنوان کامل ترین ذات با کامل ترین صفات، منزه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان، عکس العملی در ما ایجاد می کند که از ان به پرستش تعبیر می شود. پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایش گرانه و سپاس گزارانه است که انسان با خدای خود برقرارمی کند و این نوع رابطه را تنها با خدای خود می تواند برقرار کند و در مورد غیر خدا نه صادق است و نه جایز. شناخت خداوند به عنوان یگانه مبدا هستی و یگانه صاحب و خداوندگار همه چیز، ایجاب می کند که هیچ مخلوقی را در مقام پرستش شریک او نسازیم[xix].»
انسان از راه دعا و نماز به درگاه خداوند ارتباط برقرار می کند. انسان محدود است و برای این که خودش را تا حدی از این محدودیت رهایی بخشد با کمک دعا خود را به یک قدرت نامحدود و نامتناهی پیوند می دهد و از آن محدودیت رها می شود با پیوند به یک نامحدودی از عالم خاکی به عالم افلاکی قدم می گذارد و راه پیوندش نیز همان دعا ، نماز و نیایش است . به بیان دیگر دعا و نماز پل ارتباطی انسان از خاک به افلاک است و از ناقص به کمال.
به وسیله دعا نیرویی در انسان ایجاد می شود که با عقل ناقص بشری قابل درک نیست.دکتر الکسیس کارل نویسنده کتاب انسان موجود ناشناخته می نویسد:دعا و نماز قوی ترین نیرویی است که انسان میتواند تولید کند نیرویی که چون قوه جاذبه زمین وجود حقیقی و خارجی دارد. دعا و نیاز چون رادیوم یک منبع نیروی مشعشعی است که خود به خود تولید می شود. از راه دعا، بشر می کوشد نیروی محدود خودرا با متوسل شدن به منبع نامحدود مقام نیروها را افزایش دهد.
وقتی که ما دعا می خوانیم، خود را به قوه محرکه پایان ناپذیری که مقام کائنات را به هم پیوسته است متصل و مربوط می کنیم. ما دعا می کنیم که قسمتی از آن نیرو به حوائج ما اختصاص داده شود. غیر ممکن است مرد یا زنی تنها برای یک لحظه به دعا بپردازد و نتیجه مثبت و مفیدی از آن نگیرد
* - ر.ک. به نیایش زال در شب آخر مبارزه رستم و اسفندیار و نیایش رستم در شب جنگ با سهراب و...
جهاندار هشتم سر و تن بشست بیاسود و جای نیایش بجست
به پیش خداوند گردان سپهر برفت و آفرین را بگسترد چهر
شب تیره، تا برکشید آفتاب خروشان همی بود دیده پر آب
چنین گفت کای دادگر یک خدای جهاندار و روزی ده و رهنمای....(نامه باستان،ج 4، 104-100)